امپراتوری ایران
روز بازی با عربستان بلافاصله بعد از گل ایران همهی ورزشگاه یک صدا علی دایی را تشویق میکردند. اما در پایان بازی که ایران بازندهی میدان بود همهی ورزشگاه یک صدا به دایی ناسزا میگفتند.
وقتی ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه صعود کرد ایویچ سرمربی ایران شد. در فصل بهار یک دوره بازیهای تدارکاتی (کاپ ال جی) در ورزشگاه آزادی برگزار شده بود. من برای تماشای بازی ایران و مجارستان با پدرم برای اولین و آخرینبار به ورزشگاه رفته بودم. در تمام طول بازی تماشاگران فریاد میزدند «ایویچ برو گم شو»، «ایویچ برو گم شو»
پیش از بازیهای جام جهانی ایویچ بهدلیل فشار مردم و رسانهها از کار خود برکنار شد. تیم ایران با طالبی و ذولفقارنسب بهجام جهانی رفت و بازیهای خوبی بهنمایش گذاشت. بعد از آن بازیها بود که همهی رسانهها و تماشاگران بازیهای خوب تیم ملی را به ایویچ نسبت میدادند و یک صدا نام او را در ورزشگاه فریاد میزدند.
امپراتور هم داستان مشابهی داشت. او را با دستهگل و شیرینی به ایران آوردند. پرسپولیس را قهرمان ایران کرد. از ایران رفت. همه از او با نام معلم اخلاق و آورندهی علم روز فوتبال به ایران یاد کردند. همه گفتند خوب شد که رفت. او بهدرد این کشور نمیخورد. اما با هر زحمتی که بود او را برگرداندند تا یک فصل دیگر هم با پرسپولیس باشد.
افشین قطبی در چند بازی نتیجه نگرفت. فحش شنید. شیشههای ماشیناش را شکستند. پیش از آنکه خودش را هم آش و لاش کنند پا بهفرار گذاشت.
سال هشتاد و چهار بود. بیشتر مردمی که بهپای صندوقهای رای رفته بودند به احمدینژاد رای میدادند. همهشان تقریبن.
یک دختر سیزده چهارده ساله هم بههمراه پدرش آمده بود تا رای بدهند. پدر بهنظر آدم متشخص و تحصیلکردهای میآمد. دختر پرسید تو به رفسنجانی رای میدهی یا احمدینژاد؟ پدر گفت احمدینژاد. رفسنجانی آخوند است. نباید گذاشت رییسجمهور شود.