the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۶ تیر ۲۰, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

هسته‌ی زردآلو

آیا ممکنه وسط زردآلو هسته‌ی هلو باشه؟ بله. من دیروز یک زردآلو خوردم که وسط‌اش هسته‌ی هلو بود. پس از کجا می‌شه فهمید یه هسته، هسته‌ی زردآلوئه یا هلو؟ برای این کار باید هسته‌ی زردآلو رو تعریف کنیم. ۱- هسته‌ی زردآلو هسته‌ایه که وقتی زردآلو می‌خوریم وسط‌اش پیدا می‌شه. اما این تعریف کامل نیست چون من دیروز زردآلویی خوردم که وسط‌اش هسته‌ی هلو بود. ۲- هسته‌ی زردآلو هسته‌ایه که اگر بکاریم‌اش درخت زردآلو در می‌آد. اما این تعریف هم کامل نیست چون ممکنه هسته‌ای رو که فکر می‌کنیم هسته‌ی زردآلوست بکاریم و هلو در بیاد. تعریف کامل‌تر باید از ترکیب این دو گزینه به‌دست بیاد: اگر یک زردآلو رو خوردید و هسته‌ای که وسط‌اش بود رو کاشتید و درخت زردآلو در اومد و زردآلوی اون درخت رو خوردید و وسط‌اش هسته‌ی زردآلو بود، معلوم می‌شه که اون هسته اولی هسته‌ی زردآلو بوده. این تعریف خیلی کامله اما کمی هم راستی‌آزمای‌اش سخته چون توی مرحله‌ی آخر برای این‌که بفهمید توی زردآلو هسته‌ی زردآلو هست یا نه باید بکاریدش و این چرخه تا آخر ادامه پیدا می‌کنه. اما جای نگرانی نیست. آدم بعد از این‌که یه مدت به این امر همت بگماره، کم‌کم شکلِ هسته‌ی زردآلو دست‌اش می‌آد. همین که قیافه‌اش رو ببینه می‌فهمه وسط هلو بوده یا زردآلو.

محصولِ ۱۳۹۶ تیر ۱۶, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

امامزاده‌ی از دست رفته

یه بار یه سیدی توی یه روستایی مُرده بود، براش یه سنگ قبر معمولی ساختند. سید دید این‌جوریه، یه شب به خوابِ تک‌تک اعضای ده رفت، هر پنج‌دقیقه یه نفر. نزدیک نماز صبح هم که شد رفت به خوابِ تک تکِ اعضای شورای اسلامی روستا که همه‌شون خواب مونده بودند برای نماز. اون‌جوری شد که فرداش همه با هم متفق‌القول حرکت کردند به سمت مزار با ضریحی که بر کول گرفته بودند و حمل می‌کردند و از کوه بالا می‌رفتند تا بر آرامگاهِ اون عزیزِ امامزاده‌ی از دست‌رفته نصب کنند. می‌خوام بگم احداث امامزاده خیلی هم هرکی‌هرکی و باری به هر جهت نیست. یه حساب کتابی داره دفتر دستکی داره. این‌طور نیست که فلون آقا از راه برسه بگه من سیدم من امام‌زاده‌ام ازش قبول کنند فوری سفارشِ ساختِ ضریح بدهند. بله، یه وقت هست یه سیدی از دنیا می‌ره و به خواب اهالی روستا می‌آد و خواب‌نما می‌کنه و کراماتی از خودش نشون می‌ده و بلخره یه جوری از نظر ثبوتی امام‌زاده بودنش مسجل می‌شه. اما این‌که شما نه بلدی به خواب کسی بری و نه معجزه‌ای تا حالا داشتی و نه دست رو سرِ کسی تا حالا کشیدی که شفا بگیره، بعد راست راست بیای بگی من امام‌زاده، این نشد که برادر من بلخره هر چیزی یه اصولی داره یه قواعدی داره.

محصولِ ۱۳۹۶ تیر ۱۵, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

منطق و مجازات

آیا کار غیر منطقی وجود داره؟ تعریف کار غیر منطقی چیه؟
آیا انسان غیر از منطق، ممکنه بر اساس چیز دیگه‌ای تصمیم‌گیری کنه؟ (مثلن بر اساس احساس). اگر بله، آیا تصمیم‌گیری بر اساس احساس کار خوبیه یا کار بدیه؟ آیا کسی که بر اساس احساس تصمیم‌گیری کرده رو می‌شه مواخذه یا محاکمه کرد؟
آیا اگر شما امروز کاری رو انجام بدید و فردا از انجام اون کار پشیمون بشید، کار دیروزِ شما غیرمنطقی بوده؟
به نظر می‌رسه همه‌ی کارهایی که ما انجام می‌دهیم منطقی هستند، منتها مبتنی بر منطق خودمون، نه منطق دیگران. شما وقتی دزدی می‌کنید، از نظر خودتون یک کار منطقی انجام داده‌اید، اما از نظر عُرف، کارتون غیرمنطقی بوده، یعنی منطق شما با منطق اکثر افراد جامعه ناسازگاره، برای همین مجازات می‌شید.
فقط یک حالت وجود داره که وقتی منطقِ شما با منطقِ بقیه یکی نیست مجازات نشید؛ وقتی که زورتون زیاد باشه!
بنابراین می‌شه نتیجه گرفت که کار غیرمنطقی در دو صورت مجازاتی نداره:
۱- انطباق با عرف جامعه (انطباق با منطق اکثر افراد جامعه)
۲- زورِ زیاد (کسی زورش به شما نمی‌رسه)

همون‌طور که می‌بینید منطقِ خوب و منطقِ بد نداریم. استدلال‌های سقراط الان منطقی به نظر می‌رسه، اما در زمانِ خودش چون این استدلال‌ها غیرمنطقی (و مغایر با عرف و منطقِ اکثر افراد جامعه بود) محاکمه و مجازات شد و نتیجه‌اش شد سر کشیدن شوکران.
پس نمی‌شه گفت کسی که مجازات می‌شه آدم بدیه، بلکه می‌شه گفت آدم بدشانسیه که در زمان و مکان بدی به دنیا اومده.

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.