the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۱ اسفند ۵, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

کم خونی

من یه کم احساس خستگی می‌کردم این چند روز، رفتم دکتر. دکتر گفت چته. گفتم احساس خستگی می‌کنم. گفت چرا؟ هیچ جوابی ندادم. فقط نگاش کردم. گفت بذار معاینه‌ات کنم. معاینه‌ام که کرد گفت کلیه‌ات داره برعکس کار می‌کنه. یعنی به جای این‌که مواد زائد رو از خون بگیره دفع کنه، مواد مفید و موردِ نیاز رو داره از خون می‌گیره دفع می‌کنه. برای همین کم خون شده‌ای و احساس خستگی می‌کنی. بعد برام یه آزمایش ِ کم خونی نوشت، که برم مطمئن شم کم خون هستم. آزمایش‌گاه اتاق بغلی بود. رفتم اتاق بغلی، دکتر هم با آزمایشی که در دست داشت پشت سرم اومد. یه شلنگ با سوزن زد توی دست‌ام، سر دیگه‌اش رو انداخت توی یک گالن ِ پنج لیتری. یه کم صبر کردیم. خون همین‌جور توی سطل بالا می‌اومد. به درجه‌ی چهار که رسید ایستاد. گفت نیگا کن این‌جا رو، تو چهار لیتر خون توی بدن‌ات داری. آدم ِ سالم پنج لیتر خون باید داشته باشه. تو کم خونی داری. که دلیل‌اش همونیه که گفتم. کلیه‌ات داره برعکس کار می‌کنه. گفتم: کجا رو؟ گفت: این‌جا رو، این‌جا. با دست‌اش داشت عددِ چهاری که روی سطل نوشته شده بود رو نشون می‌داد.

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.