the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۴ اسفند ۱, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

آقا، خانم

توی زبان فارسی وقتی صفتِ «خانم» همیشه بعد از اسمِ خانم‌ها قرار می‌گیره، مثل:

نرگس خانم
نسرین خانم
طاهره خانم
شمسی خانم
مریم خانم

اما برای آقاها برعکسه. صفتِ «آقا» به صورتِ پیشوند به اسم‌ها می‌چسبه، مانندِ:

آقا مرتضا
آقا فرهاد
آقا رضا

قرار گرفتنِ آقا پیش از اسم، نشانه‌ی احترامه. مثلن قبل از انقلاب یه سریالی پخش می‌شد که توش یه نفر بود به اسم صمد آقا. هر موقع یک نفر به صمد می‌گفت «صمد آقا»، صمد ناراحت می‌شد و می‌گفت: «آقا رُ بیار اول‌اش! آقا صمد!»

اما صبر کنید! انگار بعضی اسم‌ها هستند که آقا و خانم در اون‌ها جابه‌جا به‌کار می‌ره:

ممد آقا
علی آقا
حسن آقا
حسین آقا
خانم فاطمه‌ی زهرا

اگر دقت کنید می‌بینید این پنج نفر کسی نیستند جز پنج تن. چرا کسی نمی‌گه آقا علی، آقا حسن، آًقا حسین و فاطمه‌ی زهرا خانم؟ من فکر می‌کنم این مسئله نشان‌دهنده‌ی وجود یک جریانِ فکریِ ضدِ دینه که از سال‌ها پیش در جامعه‌ی ایران نفوذ کرده و از هر فرصتی برای ضربه زدن به آرمان‌های این مرز و بوم استفاده می‌کنه. این جریان پا رُ از این هم فراتر گذاشته و به اسامیِ کسانی که حضورِ فعالی در حادثه‌ی کربلا داشته‌اند هم دست‌اندازی کرده:

عباس آقا، اکبر آقا، اصغر آقا

البته حرف‌های بالا درست نیست. چون در اسامیِ بقیه‌ی امام‌ها هم گاهی این مورد دیده می‌شه:

آقا سجاد
آقا باقر
جعفر آقا
کاظم آقا
آقا رضا
آقا تقی
آقا نقی
آقا هادی
آقا امامِ زمان

ناگفته نمونه که بعضی وقت‌ها هم «آقا» نه پسونده نه پیشوند. بلکه خودشه و به تنهایی معنی داره.

به نظرِ من اگر شما دانشجوی زبان و ادبیاتِ فارسی هستید این مسئله می‌تونه موضوعِ مناسبی برای پژوهش باشه. چه چیزی باعث می‌شه که آقا و خانم برای بعضی اسم‌ها پسوند و برای بعضی اسم‌ها پیشوند باشند؟

محصولِ ۱۳۹۴ بهمن ۱۶, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

تعلقِ خاطر

» چند روز پیش زنگ زده بودم یه جا یه کاری رُ پی‌گیری کنم. بعد اسم و فامیل‌ام رُ که گفتم توی سیستم پیدا نشد. طرف به‌م گفت اسم و فامیل‌ام رُ دیکته کنم براش. اسم‌ام رُ گفتم حرف به حرف. وقتی داشتم فامیل‌ام رُ می‌گفتم، وسط‌ش یه حرفی گفتم که توی فامیلی‌ام وجود نداره… بعضی وقت‌ها در این حد به این دنیا تعلق ندارم!

» یکی دو هفته پیش از شبکه‌ی من و تو یک مصاحبه‌ی قدیمی که زمانِ شاه توی خیابون با مردم انجام شده بود پخش کرد که دیدِ من رُ به دنیا کاملن تغییر داد. یعنی خیلی جالب! اگر بی‌خبر از همه‌جا و بدونِ نگاه کردن به تیپ و ظاهرِ مردم به صحبت‌هاشون گوش می‌دادید، فکر می‌کردید مصاحبه همین سه چهار سال پیش زمانِ احمدی‌نژاد گرفته شده. همه به‌شدت ناراضی بودند. مردم جلوی میوه‌فروشی ایستاده بودند و می‌گفتند با این وضعیت قیمت‌ها دیگه دلیلی نمی‌بینند میوه بخرند. یکی دیگه می‌گفت با این شرایط دیگه به هیچ وجه بنزین نمی‌زنه. یکی دیگه می‌گفت دیگه برای شب عید آجیل نمی‌خره. تقریبن همه از گرونی شاکی بودند. در صورتی‌که چیزهایی که من و دیگران از پدر و مادرهامون شنیده‌ایم خیلی با این چیزها فرق می‌کنه و شنیدنِ این جور مصاحبه‌ها دستِ کم برای من شبیهِ دیدنِ یک جور دوربین مخفی یا یک برنامه‌ی طنز بود. با خودم فکر کردم شاید این ناراضی بودن همیشه همراهِ ما بوده و زیاد ربطی به شرایط نداره. من خودم زمانِ‌ شاه نبودم، اما زمانِ خاتمی رُ درک کرده‌ام. یادمه زمانِ خاتمی همه چیز خوب بود و وضعیتِ اقتصادیِ مردم به طرز چشم‌گیری بهبود پیدا کرده بود، اما باز هم همه ناراضی بودند و می‌گفتند «دیدی این هم کاری نکرد؟». الان هم جمله‌هایی که از اون آدم‌های ناراضی می‌شنویم از این جنسه: «یادش به خیر زمانِ خاتمی یادته؟»

حالا کاری به تحلیلِ این مسئله ندارم. این که یک مصاحبه‌ی مستند دیدم که مردمِ زمانِ شاه رُ از الان ناراضی‌تر نشون می‌داد خیلی برام جالب بود و خیلی هم آموزنده. اگر ندیده‌اید حتمن ببینید.

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.