the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۸ دی ۱۰, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

فراموشی

من آدمِ فراموش‌کاری هستم. وقتی می‌خوام یه چیزی رو هر روز با خودم از خونه بیرون ببرم، آویزونش می‌کنم جلوی در که چشمم بهش بیافته و فراموش نکنم ببرمش. بعد از یه مدت، وقتی می‌خوام از خونه برم بیرون اول اون چیز رو کنار می‌زنم و بعد می‌رم بیرون. برای همین باز فراموش می‌کنم ببرمش. بعد برای این‌که فراموشش نکنم می‌ذارمش یه جای دیگه؛ و موقعی که می‌خوام از خونه خارج بشم با خودم می‌گم: چی بود که جلوی در آویزون بود؟ آهان! الان می‌رم ورش می‌دارم. چند روز به همین صورت می‌گذره تا این‌که یک روز از خودم می‌پرسم: چی بود که جلوی در آویزون بود؟ و هر چی فکر می‌کنم یادم نمی‌آد.

با خدا حرف بزنیم

یکی از مشکلات بشر اینه که درست با خدا حرف نمی‌زنه. در حالی که اولین قدم برای حل مشکلات در هر ارتباطی حرف زدنه. ما اگر حرف نزنیم، طرفِ مقابل از کجا بدونه چی می‌خوایم؟ حرف زدن با خدا هم راه داره، وقتی دعا می‌کنید قشنگ همه چیز رو واضح بیان کنید. خطرناک‌ترین مسئله اینه که وقتی در شرایطی که همه چیز خوبه از خدا تشکر می‌کنید فقط بگید «خدایا شکرت». چرا خطرناک؟ برای این‌که با این کار خدا تصمیم می‌گیره شما رو آزمایش کنه. روزهای سختی براتون در نظر می‌گیره تا ببینه وقتی سختی بکشید باز هم می‌گید «خدایا شکرت»؟ اما چطور می‌شه از این مسئله جلوگیری کرد؟ خیلی راحت: با حرف زدن! با خدا حرف بزنید. بهش بگید: خدایا شکرت، و در ضمن این نکته رو هم از همین الان روشن کنم که الان چون شرایط خوبه دارم ازت تشکر می‌کنم، اگر شرایطم سخت بشه به‌هیچ وجه این کار رو نمی‌کنم». این‌جوری خدا می‌فهمه که شما در شرایط سخت ازش تشکر نمی‌کنید و در نتیجه دستش برای طراحی شرایطی برای آزمایشِ شما در روزهای سخت کاملن بسته می‌شه. خدایا شکرت!

محصولِ ۱۳۹۸ آذر ۲۵, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

سی خواب

شاید باورتون نشه، اما از دو ماه پیش تا حالا من هر شب دارم خواب می‌بینم. هر شب ساعت سه و نیم از خواب بیدار می‌شم، به ساعت نگاه می‌کنم و می‌بینم ساعت سه و نیمه. بعد با خودم می‌گم خب تا الان که خوابی ندیدم، و می‌گیرم می‌خوابم. به محض این‌که می‌خوابم شروع می‌کنم به خواب دیدن تا لحظه‌ای که صبح بیدار می‌شم. یکی دو تا خواب که نمی‌بینم، سی تا می‌بینم! ولی صبح‌ها که از خواب پا می‌شم سه تا از خواب‌ها بیش‌تر یادم نیست.
خوشبختانه با وجود خواب‌های زیادی که می‌بینم و بیشترشان هم کابوس هستند، صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شوم خسته نیستم.

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.