خستهام رفیق
انگار به تمام خواهران بدحجاب شهر من تذکر داده باشم
انگار تمام توپهای شهر را من شوتیده باشم
انگار تمام عزیزان شهر را من از دست داده باشم
انگار تمام لامپهای اضافی شهر را من خاموش کرده باشم
انگار سال تولد تمام شعرای شهر را من از بر کرده باشم
انگار هرچه فریاد داریم، من بر سر آمریکا کشیده باشم
انگار تمام آفلاینهای شهر را من گذاشته باشم
انگار تمام پردههای شهر را من کشیده باشم
انگار تمام دوستان شهر را من add کرده باشم
انگار تمام copy های شهر را من paste کرده باشم
انگار تمام امیدهای شهر را من ناامید کرده باشم
انگار تمام خستههای شهر را من خوابیده باشم
انگار تمام عاشقهای شهر را من شده باشم
انگار قضای نماز تمام مردگان شهر را من خوانده باشم
انگار شلیک تمام گلولههای شهر را من شده باشم
انگار ذهن تمام چاپلوسان شهر را من خوانده باشم
انگار سوختهی تمام غذاهای شهر را من شده باشم
انگار پای تمام پشههای شهر را من شکسته باشم
انگار تمام داوران شهر را من توهین کرده باشم
انگار اذان گلدستهی تمام مساجد شهر را من گفته باشم
انگار چشم از تمام خطاهای شهر را من پوشیده باشم
انگار بخت تمام دختران شهر را من باز کرده باشم
انگار لعنت به شانس بد تمام آدمهای شهر را من فرستاده باشم
انگار فرار از زیر دمپایی تمام سوسکهای شهر را من کرده باشم
انگار زیر گوش تمام بیادبان شهر من خوابانده باشم
انگار تمام مغزهای شهر را من فرار کرده باشم
انگار تمام روزنامههای فردا را امروز خوانده باشم
انگار تمام غنایم احد را من جمع کرده باشم
انگار قافیهی تمام شعرهای شهر را من باخته باشم
انگار جای تمام بچههای شهر را من خیس کرده باشم
انگار چکه از تمام شیرهای خراب شهر را من کرده باشم
انگار پاسی از نیمه شب تمام شهر را من گذشته باشم
خستهام رفیق
بدجوری داغونم
چه خوب نوشته بودی و چه بد که اینهمه خسته ای
پاسخحذف