the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۴۰۰ آذر ۳, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

خمیرمایه

ماجرا به‌طور خلاصه از این قراره که اصغر فرهای دو سه سال پیش یک کارگاه مستندسازی برگزار کرده و توی اون کارگاه به دانشجوها ایده‌هایی داده بوده در مورد ساخت مستند درباره‌ی اشخاصی که قهرمان هستند. بیش‌تر این ایده‌ها هم از صفحه‌ی روزنامه‌ها و لابه‌لای اخبار در اومده بوده. دانشجوها هفت هشت تا مستند کوتاه می‌سازند ولی این مستندها بنا به دلایلی هیچ‌وقت جایی منتشر نمی‌شن، به جز یکی‌شون که درباره‌ی یک زندانیِ مهریه است که کیف پر پولی رو پیدا می‌کنه و به صاحبش برمی‌گردونه. اصغر فرهادی هم فیلم «قهرمان» را بر اساس همین ماجرا می‌سازه. حالا اون دانشجو به دلیل عدم حفظ حقوق معنوی از جناب فرهادی شکایت کرده.

حالا من کاری ندارم توی این ماجرا حق با کیه و آخرش به کجا می‌رسه. ولی چیزی که به ذهنِ من می‌رسه اینه که اصغر فرهادی برای همه‌ی این اتفاقاتی که افتاده طرح و برنامه داشته. من حدس می‌زنم فرهادی از ماجرای این کلاس مستندسازی و همه‌ی اتفاقاتی که بعدش افتاد به‌عنوان خمیرمایه‌ی فیلم بعدی‌اش استفاده می‌کنه. فیلمِ «مستندساز».

مطالب مرتبط:
نقدی بر پشتِ صحنه‌ی جدایی نادر از سیمین
اصغر فرهادی؛ بیم‌ها و امیدها
جدایی نادر از سیمین
به احترام اصغر فرهای
جدایی نادر از سیمین

محصولِ ۱۴۰۰ آبان ۱۹, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

دروغ

بعضی‌ها کلن با دروغ مشکل دارند، ولی من این‌جوری نیستم. مثلن اگر از یه نفر بپرسم دیشب شام چی خوردی؟ و بهم بگه قرمه‌سبزی خوردم، درحالی‌که قیمه خورده، این دروغ از نظر من بد نیست. یارو دلش نخواسته من بدونم دیشب چی خورده، و روش هم نشده که به من بگه «به تو چه». در نتیجه دروغ گفته. این دروغ از نظر من اشکالی نداره. خودم هم از این دروغ‌ها زیاد می‌گم. به نظر من دروغ فقط وقتی مشکل داره که آدم با قصدِ این‌که سرِ دیگران کلاه بگذاره و برای کسب یک سری منافع، حقیقت مهمی رو پنهان کنه. حتا فراتر از این. بعضی وقت‌ها حرف نزدن هم دروغ محسوب می‌شه از نظر من. مثلن من یک نفر رو می‌شناسم که ماشین‌های تصادفی رو که از وسط نصف شده بودند از سرِ صحنه‌ی تصادف می‌خرید، به هم وصلشون می‌کرد و بعد از رنگ کردن دوباره می‌فروخت. ازش پرسیدم به خریدار می‌گی که ماشین از وسط نصف شده؟ گفت: اگر ازم بپرسند بهشون می‌گم وگرنه نمی‌گم! می‌خوام بگم دروغ اینه، حتا وقتی که گفته نمی‌شه.

فعلن که نظرم اینه، شاید در آینده عوض شه! نظر شما چیه؟

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.