به احترام اصغر فرهای
امروز «جدایی نادر از سیمین» رُ دیدم. فیلم دو ساعت بود. وقتی توی صحنهی آخر صدای موسیقی به گوشام رسید تازه فهمیدم که بدون اینکه متوجه شده باشم در طول فیلم هیچ موسیقیِ متنی استفاده نشده بود. (به جز صحنهای که از رادیو آهنگِ قصهی شب پخش میشد). داستانِ فیلم خیلی از داستانِ «دربارهی الی» جذابتر بود. هرچی بیشتر از فیلم میگذشت بیشتر علاقهمند میشدم که ببینم آخرش چهطوری تموم میشه، چون به نظرم داستان جوری بود که شاید یه کم خوب تموم کردناش سخت بهنظر میرسید. اما فیلم واقعن عالی تموم شد، عالی! کارگردانی، بازیها و فیلمبرداری حرف نداشتند. یادم نیست آخرین فیلمی که تا چند ساعت بعد از پایاناش هنوز به همه چیزش فکر میکردم چی بود. اما هنوز دارم به این فیلم فکر میکنم. ذهنام شستوشو داده شد قشنگ! شاید تا چند روز همینجور بمونم. فعلن تنها کاری که میشه کرد اینه که به احترام اصغر فرهادی ایستاد و دست زد...
aaghaa eyval ... maa ham istaade dast zadim be hokme shomaa
پاسخحذف