کوچههای بلند
یه کوچه هیچ وقت نمیتونه بلند باشه، چرا که بلند صفتِ خوبی برای کوچه نیست. اما تنها چرا. یه کوچه میتونه تنها باشه همونطور که یه درخت میتونه تنها باشه. درختها هم مثل انسانها دارای احساس هستند و این حقیقتیه که نمیشه به راحتی انکارش کرد. به یاد دارم درختِ تنهایی رُ که هیچوقت بار نمیداد اما سالی که یک روز بغل کردم و در آغوش گرفتماش جوری بار داد که ده خانواده از کنارش نون خوردند. ممکنه بگید این در آغوش گرفتن هیچ ارتباطی با میوهدهی نداشته و شاید اون سال بارندگی زیاد بوده یا بیشتر به درخت آب داده شده. جالبه اگر بدونید آب دادن به پای اون درخت هیچ فایدهای نداشت. چون هیچکس نمیدونست ریشههای بلندِ اون درخت چهقدر پیش رفته و حالا به کجا رسیده. در واقع ریشههای اون درخت متغیرهای مستقلی بودند که اگرچه نقشی در بررسی میزان تاثیرِ در آغوش گرفتنِ تنهی درخت در باردهیِ اون سال نداشتند، اما هنوز وابستگی عاطفیِ خودشون رُ به معادله حفظ کرده بودند.
بله دوستان
اونها به ظاهر وابستگیِ روحی به کسی یا چیزی نداشتند، اما زجری که متغیرهای مستقل میکشند، کمتر از زجری که اون درختِ تنها وسطِ بیابون میکشید نیست