the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۵ بهمن ۸, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

عرض تسليت

سلام. ايام سوگواري سرور و سالار شهيدان را به دوستان عزيزم تسليت عرض مي‌كنم. اميدوارم سعادت گريه و زاري در اين ايام را از دست ندهيد. من در اين روزها سخت مشغول رسيدگي به كارهاي هيات محل هستم. در محله‌ي ما هفت هيات وجود دارد كه بزرگ‌ترين‌اش مال ماست. خوش‌بختانه با كارهاي فرهنگي كه از چند سال پيش انجام داده‌ايم ديگر خيلي كم پيش مي‌آيد كه شاهد قمه‌زني باشيم. تمام بچه‌هاي هيات ما آذري زبان هستند. گاهي اوقات كه براي مداح‌مان مشكلي پيش مي‌آيد كار مداحي را به دليل صداي خوبي كه دارم به من مي‌سپارند.

فرياد و فغانه هله فرصتدي بو ساعت
عصر اولسا امان ويرميه‌جك اهل شقاوت
قمچيله ويرور تسليت ايللّه شماتت
هر غمزده‌ني گورسه‌له گريان باجي زينب

يا رب سني ويرّم بو باجي قارداشا من آند
عفو ايت مني بو باره‌ده رد ايلمه سن آند
آگه‌سن اوزون صدقيله «ذهن»دي ويرن آند
قارداش كه ديديم، شاه شهيدان، باجي زينب

اي بال و پريم لاي لاي
ياندي جگريم لاي لاي
جانيم جگريم لاي لاي...

محصولِ ۱۳۸۵ بهمن ۵, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

سردرگم

به اين فكر مي‌كنم كه من و عادل فردوسي‌پور در يك راهنمايي، يك دبيرستان، يك كلاس و يك نيمكت درس خوانده‌ايم، فقط به‌خاطر اختلاف سني كه داشته‌ايم هيچ‌گاه هم‌كلاس نبوده‌ايم و هم به اين فكر مي‌كنم كه اگر خدا مي‌خواست با آدم صحبت كند، شايد خودش را به شكل هديه تهراني در مي‌آورد. ديگر به اين فكر مي‌كنم كه پول در آوردن از راه انجام كاري كه از آن لذت مي‌بريم يا نمي‌بريم هيچ فرقي با خودفروشي ندارد، تنها كمي آبرومندانه‌تر است. تعيين كردن [هدف]، حمله به زندگي‌ست. هيچ‌گاه نبايد زندگي را هدف حملات خود قرار دهي. مهم‌ترين كار اين است كه هميشه آن قدر آماده باشي تا در برابر حملات وحشيانه‌اش كم نياوري. ديگر اين‌كه اشتهاي [شجريان] هم مثل صدايش خوب است، بنده خدا چه دل جواني دارد. ممكن است مدتي زمان برد، اما روشن است كه روزي سرانجام، من نيز در برابر هواي نفس خويش خواهم ايستاد!

+ هيچ‌وقت خوابت رو به اين قشنگي نديده بودم : ) خوب بود؛ خيلي!++
+ [قرآن كلام خداست] - ظاهرن سايت مشكل داره و باز نمي‌شه (موقتن)
منبع: [گروه علمي نابغه‌هاي ايران]

پ.ن. حميد خان در نظري براي [مطلب قبلي] نوشته‌اند:

"اگر مي‌داني كه گناه مي‌كني، گناهكاري، اما اگر نمي‌داني كه گناه مي‌كني، ناآگاهي و بايد بر آگاهي‌ات بيفزايي!
و هر وقت بر آگاهيت افزودي بايد بر توانايي‌ات بيفزايي تا از آنها بهره ببري!
و خداوند بر اساس وسع انسان‌ها (آگاهي و توانايي) بر آنها تكليف بار مي‌كند!"

خب گويا ايشان درست متوجه نشده‌اند مشكل كجاست. مشكل اين جاست كه من نسبت به توانايي‌هاي خود در انجام گناه آگاهي كامل دارم.

** زبان امروز **

ball bearing يعني همون گلوله‌هاي فلزي كه به‌شون مي‌گيم بول برينگ

small metal balls that move in a ring, to make a part inside a machine turn more easily

محصولِ ۱۳۸۵ بهمن ۳, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

احساس

هر چه با خود فكر كرديم ديديم نمي‌توانيم در برابر هواي نفس‌‌مان ايستادگي كنيم. احساس كرديم خداوند ما را در مسير تكامل طوري آفريده كه هيچ‌گاه نتوانيم به ساز و كار مناسبي براي ايستادن در برابر هواي نفس دست يابيم. احساس كرديم او ما را تنها براي آتش جهنم آفريده و ماندگاري در آن. به ياد نمي‌آوريم هيچ‌گاه احساس‌مان را اگر به ما دروغ گفته باشد. تنها كاري كه حالا به ذهن‌مان مي‌رسد اين است كه بسامد گناهان‌مان را كمي پايين آوريم. باشد كه سر به سلامت بريم.

محصولِ ۱۳۸۵ بهمن ۱, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

عروسك‌هاي زنده





چند روز پيش از آشنايي در كانادا يك email در مورد شركت genpets دريافت كردم:

"شركت GENPETS اقدام به توليد عروسك‌هاي زنده كرده است. اين شركت به كمك مهندسي زيستي و اصلاح و دستكاري DNA، اقدام به توليد پستانداران زنده كرده است. اين موجود زنده در 7 شخصيت مختلف توليد گرديده است. اين حيوانات با القاي خواب زمستاني در آن‌ها در بسته‌بندي‌هاي ويژه‌اي عرضه مي‌گردند. بسته‌بندي‌ها داراي نشانگر ضربان قلب حيوان، چراغ‌هاي LED كه درجه تازگي حيوان را نشان مي‌دهند و داراي سيستم IV كه حيوان از طريق يك لوله‌ي باريك تغذيه مي‌گردد مي‌باشد. عمر اين حيوانات از يك تا سه سال است و پس از خارج شدن از بسته‌بندي و خواب زمستاني سر و صداي كمي داشته و با كودكان و انسان فورن انس مي‌گيرند."

جالب بود نه؟
براي اطلاعات بيشتر مي‌تونيد به سايت www.genpets.com مراجعه كنيد و ببينيد كه اين محصول واقعن وجود داره و فروخته مي‌شه.

سايت snopes.com براي بررسي درست يا غلط بودن شايعات درست شده. اگر به [اين] صفحه مراجعه كنيم مي‌بينيم كه چنين محصولي وجود خارجي نداره.
در واقع عروسك‌هايي كه در سايت genpets به نمايش در آمده‌اند ساخته‌ي يك هنرمند بيست و چهار ساله‌ي كانادايي هستند. هدف اين دانشجو از طراحي و ساخت اين عروسك، هشدار دادن به مردم در مورد مسيريه كه bioengineering يا مهندسي زيستي طي مي‌كنه.

This sculpture is the physical representation of a question. Bioengineering, like any new technology promises a great deal of positive effects. We as a race however tend to put a great deal more faith into technology as a saviour than it necessarily has earned. Through Genpets I question the negative effect that bioengineering can have, for we all know that when it all comes down to it, profit is the bottom line.
The question surrounding bioengineering is not in its positive or negative ramifications, or where it can take us; it is whether or not we are responsible enough to go there.


من فكر مي‌كنم خيلي وحشتناك باشه اگر در آينده چنين عروسك‌هايي توليد بشه. فكرش رو بكنيد. ممكنه يكي از اين عروسك‌ها نصف شب شما رو از خواب بيدار كنه و از شما بخواد كه با او بازي كنيد!

محصولِ ۱۳۸۵ دی ۲۸, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

برهان نظم، ماه، مقدمه

شرايط كره‌ي زمين را اين‌گونه فرض كنيد:
كاملن مسطح است. چند ميليارد انسان بر روي آن زندگي مي‌كنند. تنها كار اين آدم‌ها آن است كه بر روي زمين قدم بزنند. تمام اين آدم‌ها كور هستند و فرض مي‌كنيم هنگام قدم زدن به يكديگر برخورد نمي‌كنند. به همين دليل فكر مي‌كنند كه تنها كسي هستند كه بر روي زمين زندگي مي‌كنند. شرايط زمين اين‌گونه است كه هر ده هزار سال يك بار هوا ابري مي‌شود و تنها يك قطره باران بر نقطه‌اي از زمين فرو مي‌آيد. تراكم جمعيت به قدري هست كه قطره‌ي باران به هر حال بر سر يك نفر فرو خواهد آمد. شما هم يكي از اين آدم‌هاي كور هستيد. مي‌دانيد كه هوا ابري شده است و تا چند لحظه‌ي ديگر، قطره‌اي باران بر زمين و شايد بر سر شما فرو خواهد آمد. اتفاقي كه فكرش را هم نمي‌كنيد رخ مي‌دهد. قطره‌ي باران پايين مي‌آيد و دقيقن بر سر شما مي‌افتد و حالا، يكي از اين افكار در سر شما شكل مي‌گيرد:

- قطره‌ي باران تصادفن بر سر من افتاده است.
- به دليل وجود يك قانون فيزيكي كه من از آن بي‌خبرم، قطره‌ي باران به هر حال بر سر من مي‌افتاد.
- احتمال افتادن قطره‌ي باران بر سر من تقريبن صفر بود. حتمن بايد اراده‌ي با شعوري آن را به سمت سر من هدايت كرده باشد.

اطلاعات شما كافي نيست.

محصولِ ۱۳۸۵ دی ۲۷, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

تا عيد

دوست ندارم به داشتن چيزي عادت كنم. پيش از آن‌كه دير شود خودم كنار مي‌گذارم. تصميم گرفته‌ام بعد از نوشتن مطلب بعدي كه درباره‌ي ماه خواهد بود تا دو ماه چيزي ننويسم. شايد تا عيد، شايد تا وقتي كه بگويم سال نوي‌تان مبارك. حقيقت اين است كه من از وبلاگ نوشتن واقعن لذت مي‌برم. اين كار براي من تبديل به نوعي شهوت‌راني شده است. بهتر است كمي هم ايستادن در برابر هواي نفس را تجربه كنم. ننوشتن تمرين خوبي‌ست؛ آدم مي‌كند.

دو ماه وقت كمي نيست. در دو ماه مي‌توان راه را هم پيدا كرد. اما، راه كه پيدا كردني نيست، راه خودش پيدا مي‌شود. فقط اگر پيدا شد، اگر نشان دادند، نبايد چشمان را بست تا باز هم گم شود.

محصولِ ۱۳۸۵ دی ۲۶, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

روان‌پريشي

امضاي من شبيه يك گرگ است. خيلي‌ها فكر مي‌كنند كه من يك آدم روان‌پريش هستم. اما امضاي من فقط شبيه يك گرگ است. اين‌كه ديگران چه فكري مي‌كنند براي من كوچك‌ترين اهميتي ندارد. اصلن ديگران وجود خارجي ندارند كه بخواهند اهميت داشته باشند.

محصولِ ۱۳۸۵ دی ۲۴, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

ابوبكر

عايشه سومين زني بود كه به همسري محمد(ص) درآمد. او تنها زن از زنان پيامبر بود كه قبل از ازدواج باكره بود. به همين دليل پدرش را ابوبكر مي‌ناميدند.

** زبان امروز **

at one time يعني يك زماني

مثال:
او يك زماني مي‌خواست كه پرستار شود، اما فكر كار كردن در شب او را منصرف كرد.

At one time she wanted to be a nurse, but the thought of working at night put her off.

محصولِ ۱۳۸۵ دی ۲۲, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

برون فكني شب يلدا

شروع كننده: [اين](+)
دعوت كننده: آقاي [خلوت]

چون آقاي خلوت به‌صورت غير رسمي و به‌عنوان نفر ششم در اين بازي شركت كرده‌اند، من هم به صورت غير رسمي در اين بازي مسخره شركت مي‌كنم.

1- حالم از دو تا غذا به هم مي‌خوره: تاس‌ كباب و كلم پلو

2- من اگر ببينم يك بچه‌ي كوچولو وارد باغچه شده و داره خاك باغچه مي‌خوره به هيچ وجه جلوش رو نمي‌گيرم. چون فكر مي‌كنم با اين‌كار، بچه لج مي‌كنه و بيش‌تر خاك مي‌خوره.

3- از آسفالت خيابون‌هاي مشهد خوشم مي‌آد. احساس مي‌كنم خيلي براق هستند.

4- توي بچه‌هاي فاميل هيچ كسي نيست كه هم سن و سال من باشه. حتي يك نفر! نه پسر عمويي، نه دخترعمويي، نه پسرخاله‌اي، هيچي

5- در امتحان رياضي ثلث سوم سال چهارم دبستان، خانم معلم‌مون در حالي كه بستني سنتي مي‌خورد اومد روبروي من نشست و پرسيد كدوم سوال رو ننوشتي؟ بعد جواب سوالي كه ننوشته بودم رو برام ديكته كرد.

5- من خروج روح از بدن رو سه بار تجربه كرده‌ام. يكي‌ش رو [اين‌جا] نبشتم. دوتاي ديگه هم توضيح دادني نيستند. برادر و مادرم هم تجربه كرده‌اند.

5- من معلم‌ها رو خيلي اذيت مي‌كردم. ولي چون درسم نسبتن خوب بود كسي كاري به كارم نداشت. سال سوم راهنمايي كه بوديم آقاي ناظم من رو كنار يكي از بچه‌هاي مثلن تنبل كلاس نشوند تا روش اثر مثبت بگذارم! غافل از اين‌كه... ولي بالاخره توي دبيرستان چند بار تنبيه شدم. يك در گوشي جانانه از معلم ادبياتي خوردم كه خيلي دوست‌ش داشتم و دارم، يك بار از كلاس رياضي بيرون انداخته شدم (به مدت سه جلسه) و دو بار هم از كلاس ادبيات.

5- چهارده پانزده سالم كه بود چند بار تابستون‌ها رفتم و در يك مغازه‌ي ديسك و كلاچ كار كردم. ولي هيچي ياد نگرفتم. توي مغازه بيشتر شطرنج بازي مي‌كردم.

5- در حال حاضر بزرگ‌ترين آرزوم اينه كه يك مغازه‌ي ساندويچ فروشي يا كافه تريا داشته باشم. البته خودم قصد ندارم در اين مورد اقدامي بكنم. ولي اگر كسي پايه باشه من هم پايه هستم. يك وايت برد هم توي مغازه مي‌زنيم و روش مي‌نويسيم ... اگر گفتيد چي مي‌نويسيم؟ نمي‌دونيد؟ روش مي‌نويسيم زبان امروز. خودم هر روز آپديتش مي‌كنم. اين فقط يك آرزوست. شايد فردا يك آرزوي ديگه داشته باشم.

5- من از قيافه‌ي هديه تهراني خيلي خوشم مي‌آد. شرارت از چهره‌ش مي‌باره!

5- يك روز قبل از شروع شدن امتحان‌هاي ثلث سوم سال دوم دبستان بود كه صبح از خواب بلند شدم و ديدم روي صورتم يك چيزي در اومده. بعد فهميدم كه آبله مرغان گرفته‌ام. بعد فهميدم كه امتحان‌هاي خردادماه رو از دست خواهم داد. اون روز چهاردهم خرداد سال شصت و هشت بود كه امام عزيز از بين ما پرواز كردند و با روحي آرام به سوي خدا رفتند. به همين دليل همه جا چهل روز تعطيل شد و همه‌ي بچه‌هاي روي زمين امتحانات خردادماه رو از دست دادند.

** زبان امروز **

flattery يعني چاپلوسي (پاچه خاري). دو تا اصطلاح معروف هم در اين زمينه وجود داره:

پاچه‌خاري شما رو به هيچ‌جا نمي‌رسونه
پاچه‌خاري شما رو به همه جا مي‌رسونه

flattery will get you nowhere
flattery will get you everywhere

محصولِ ۱۳۸۵ دی ۱۸, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

تن‌تن در زندان

نگهباني زندان با نگهباني جاهاي ديگر فرق دارد. ما چهار نفر هستيم. افسر نگهبان و من و دو نفر هم دژبان. زنداني‌ها نيستند. مي‌گويند بيماري آمده. اما بهانه است، مي‌خواهند زندان هم نفسي بكشد. هواي بيرون سرد است. سماور قل مي‌زند و شيشه‌ي پنجره را مه گرفته. اول صبح با دژبان دهان به دهان مي‌شوم، سر اين‌كه گرسنه هستم و تكه‌اي نان مي‌خواهم. زندگي ارزش اين حرف‌ها را ندارد، با هم دوست مي‌شويم. هر دو اهوازي هستند. از لهجه‌شان خوشم مي‌آيد. يكي‌شان كتاب مي‌خواند. آخرش است، تمام مي‌شود، مي‌دهد تا من هم بخوانم. از جلدش معلوم است كه عاشقانه است. باران احساس. از اين‌جور كتاب‌ها خوشم نمي‌آيد. مردم چه بي‌كار هستند. چه كتاب‌هايي مي‌خوانند. نزديك ساعت چهار برق‌ها مي‌رود. هنوز آن‌قدر نور هست كه بتوان كتاب را خواند. بقيه خوابيده‌اند. هوا تاريك شده است. ديگر نمي‌توان چيزي خواند، كلافه مي‌شوم. سرم را بالا مي‌گيرم و به سقف نگاه مي‌كنم. آن‌قدر به عقب برمي‌گردم تا ديوار پشت سرم را هم مي‌بينم. لبم تا بناگوش باز مي‌شود. چراغ اضطراري! بندش را مي‌كشم و روشن مي‌شود. هم‌زمان برق هم مي‌آيد. دوباره بندش را مي‌كشم تا خاموش شود. هنوز كفْ روي دست‌هايم باقي بود كه برخاستم و به دست‌هاي پير و لرزان مادرم نگاه كردم. دهان گشودم كه بگويم من به حاج مراد شوهر نمي‌كنم اما وقتي پوست سرخ شده‌اي كه سردي آب باعث ناله‌اش مي‌شد را ديدم شرم‌زده دست‌هايم را به همان آب يخ سپردم و گفتم: ببخشيد مادر! همين ديروز يك كارتن كتاب برايش آورده‌اند، از اهواز. ساعت پاسي از نيمه‌شب را نشان مي‌دهد كه كتاب تمام مي‌شود. بقيه روي تخت خوابيده‌اند. من با يك بالش و يك ملحفه روي موكت نرم زندان مي‌خوابم. هوا نمناك است. با خودم فكر مي‌كنم كه در يك خانه‌ي ويلايي كنار دريا هستم و با همين فكر به خواب مي‌روم. صبح هم با همان فكر بيدار مي‌شوم؛ فقط صداي موج است كه شنيده نمي‌شود. چه‌قدر خوب خوابيدم، كاش مي‌شد هميشه در هواي مرطوب زندان خوابيد.
صبحانه مفصل است. تخم‌مرغ عسلي هست و نان و پنير و كره و باران. عليرضا افتخاري هم ما را همراهي مي‌كند. اي دل اگر عاشقي، در پي دلدار باش، بر در دل روز و شب، منتظر يار باش. باز هم وقت رفتن فرا مي‌رسد. پس تكليف اين همه كتاب كه ديروز با پست ملي از راه رسيده است چه مي‌شود؟ حيف از اين همه كتاب كه در زندان بماند. حيف.

محصولِ ۱۳۸۵ دی ۱۷, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

كاخ شاه - رامسر

عكس زير رو عيد پارسال توي رامسر گرفتم. از خونه‌ي شاه. در واقع از كاخ شاه. كيفيت عكس چندان تعريفي نداره. اما به نظرم زاويه‌ش خوب شده.




محصولِ ۱۳۸۵ دی ۱۵, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

برهان نظم

فرض كنيد شش تا كارت داريم كه بدون اين‌كه گوشه‌هاشون روي هم قرار گرفته باشه روي هم چيده شده‌اند. اين كارت‌ها رنگي هستند و به ترتيب رنگ‌هاي رنگين كمان روي هم قرار گرفته‌اند. روي اين كارت‌ها اعداد 1 تا 6 هم به ترتيب نوشته شده. حالا اگر از يك آدم بي‌سواد در مورد منظم يا نامنظم بودن اين كارت‌ها سوال كنيم احتمالن جوابش اين خواهد بود كه هيچ نظمي در كارت‌ها وجود نداره، چون درست روي هم چيده نشده‌اند. اما به احتمال زياد، جواب يك رياضي‌دان و يك نقاش اينه كه در چينش اين كارت‌ها نظم وجود داره. در مقياس بزرگ‌تر، يك مجموعه مي‌تونه از يك نظر نامنظم باشه و از نهصد و نود و نه نظر ديگه منظم؛ يا شايد هم برعكس. مي‌بينيد كه بدون داشتن اطلاعات كامل، اجازه نداريم در مورد منظم يا نامنظم بودن يك مجموعه صحبت كنيم.

زبان امروز

ممنون از سهيل عزيز كه در مورد املاي boycutt تذكر دادند. boycott درسته.

the next to last يعني يكي مونده به آخر

We'll need to buy some more wine. This is the next to last bottle.

يا مثلن I am the next to oldest child يعني من بچه‌ي دوم هستم.
يا I am the next to youngest child يعني من بچه‌ي يكي مونده به آخر هستم.

آسمان زبان امروز پر ستاره باد

محصولِ ۱۳۸۵ دی ۱۳, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

Gone Away





Stuck in your past
Thinking of what could remain the same
Remembering the moments with no return
Being out of breath, drawing on the fly
Immaculate dreams
A wing on your left, a wing on your right
Like a flash of light, up through the sky
You're gone away...

بي‌حسي

بچه كه بودم زمان خيلي كند مي‌گذشت. با بزرگ‌تر شدنم سرعت گذر زمان هم افزايش پيدا كرد. چهار پنج سال پيش بود كه از سرعت زياد گذر زمان به وحشت افتاده بودم.
و حالا چي؟ الان ديگه گذر زمان رو احساس نمي‌كنم. يك جور بي‌حسي.

ساماندهي

اين [طرح ساماندهي] هم يكي از اون سقف‌هايي بود كه هر لحظه منتظر فرو ريختن‌شون هستم. مثل اين‌كه هر كس خودش رو ساماندهي نكنه مسدود مي‌شه. خوشحالم كه يك ايراني هستم. سعي مي‌كنم در يكي دو ماهي كه فرصت باقي‌ست اگر حوصله داشتم چيزهايي كه ناتموم هستند رو تموم كنم. مثل جنگ و كودكي و دنياي موازي و تكامل و فرايند يادگيري و... فكر نمي‌كردم اين‌جوري بشه. تازه مي‌خواستم دوساله بشم! عيب نداره، اين نيز بگذرد.

** زبان امروز **

flyswatter يعني مگس‌كش پلاستيكي. همين‌هايي كه دسته‌دار هستند.

flyswatter: a piece of plastic that you use for hitting and killing flies


ask for trouble يعني دنبال دردسر گشتن.
Drinking before driving, is asking for trouble!

محصولِ ۱۳۸۵ دی ۱۱, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

تكامل (1)

شايد شنيده باشيد كه انسان خود به خود و در اثر نظريه‌ي تكامل داروين به وجود اومده. اما ببينيم چه‌طوري.

احتمالن با ضماير ملكي آشنا هستيد:
م مان
ت تان
ش شان

حالا به يك نمونه از نحوه‌ي استفاده‌ي محاوره‌اي از اين ضماير توسط فارسي زبان‌ها توجه كنيد:
كتابَم كتابمون
كتابت كتابتون
كتابش كتابشون

همون‌طور كه مي‌بينيد در زبان محاوره‌اي، حرفي كه قبل از ضمير ملكي قرار گرفته (مثل حرف ب در اين مثال) فقط در يك حالت (حالت اول) فتحه داره و در باقي حالت‌ها با كسره خونده مي‌شه. ممكنه فكر كنيد كه اين يك پديده‌ي اتفاقيه. اما اين‌طور نيست. اگر خوب دقت كنيد متوجه مي‌شيد كه حالت اول با بقيه حالت‌ها يك فرق اساسي داره. در حالت اول حرف م در انتهاي كلمه با يك مكث همراه مي‌شه. اين مكث باعث مي‌شه كه دهان انسان بعد از گفتن كلمه‌اي مثل كتابم براي چند ميلي ثانيه بسته بمونه و در نتيجه خروج هوا از دهان به نيروي بيشتري احتياج داشته باشه. اين نيروي بيشتر با فتحه‌دار كردن حرف قبل از ضمير ملكي بوجود مي‌آد. (خودتون هم مي‌تونيد امتحان كنيد و ببينيد كه حروف فتحه‌دار، هوا رو با شدت بيشتري نسبت به حروف كسره‌دار از دهان بيرون مي‌دهند). اما در پنج حالت باقي مونده لب‌ها در انتهاي كلمه به هم نمي‌چسبند (حتا در حالتي مثل كتابمون، با اينكه ضمير ملكي با 'م' شروع مي‌شه، اما چسبيدن 'و' به 'م' باعث مي‌شه كه 'مو' به وجود بياد و گفتن 'مو' هم باعث باز شدن لب‌ها از هم ديگه و در نتيجه خروج راحت هوا از دهان مي‌شه. خروج راحت هوا از دهان هم كه نياز به نيروي اضافي نداره. ظاهرن انتخاب كسره به جاي فتحه يك سازوكار تكاملي است كه هم باعث صرفه‌جويي در مصرف انرژي مي‌شه و هم اين‌كه احتمال تولد فرزندان با حنجره‌ي سالم رو در نسل‌هاي بعدي انسان افزايش مي‌ده. در واقع اين پديده ريشه‌ي ژنتيكي دارد. البته اين يك مكانيسم ناخودآگاه است. در انسان مكانيسم‌هاي خودآگاه آن قدر زياد هستند كه ممكن است اثر اين عامل را خيلي كم كنند. يك نكته‌ي ديگر هم اين است كه مردمان ام‌روز كلي عطر و ادكلن مصرف مي‌كنند.

[مطلب تكميلي]

** زبان امروز **

شايد تا به‌حال كلمه‌ي 'بايكوت' رو شنيده باشيد. (فكر كنم يك فيلم به همين نام هم ساخته شده)
بايكوت يك كلمه‌ي انگليسي و به معني تحريم كردن هست.

boycutt: to refuse to buy (a product) or take part in (an activity) as a way of expressing strong disapproval.

البته در انگليسي boycutt به صورت بويكات BOY KAAT تلفظ مي‌شه
كلمه‌اي كه براي تحريم در خبرها استفاده مي‌شه sanction هست. نمي‌دونم فرق boycutt و sanction چيه.

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.