گرایشهای کَه کِشانی
داشتم با خودم فکر کردم که شاید تعدادِ روزنامهها با گرایشهای مختلف بتونه نشوندهندهی گرایشِ فکریِ مردم در جامعه باشه. مثلن چرا هیچوقت شبیهِ روزنامهی کهکشان ده تا روزنامهی دیگه هم چاپ نمیشه؟ چون خریدار نداره. همین روزنامهی کهکشان اگر پشتوانهی مالی نداشت شاید یه روز هم دوام پیدا نمیکرد. اما به نظرم نتیجهگیریام رُ باید کمی محدودتر کنم. یعنی از تعدادِ روزنامهها فقط میشه در موردِ گرایشِ فکریِ روزنامهخوانهای جامعه نتیجهگیری کرد. خیلی از افرادِ جامعهی ما روزنامهخوان نیستند ولی از نظرِ فکری با روزنامههای کمشمار هماندیش هستند. درواقع خیلی از مخاطبانِ روزنامههایی شبیهِ کهکشان هیچوقت روزنامه نمیخونن. و شاید به همین خاطر هم هست که نیازی به انتشارِ چنین روزنامههایی نیست. حقیقتن لزومِ چاپِ این روزنامهها برای من زیاد روشن نیست. هدف از چاپِ روزنامه رسوندنِ یک پیامِ خاص به اقشارِ جامعه و همسو کردنِ اونها با یک فکر و اندیشه است. خب وقتی بیشتر افرادِ جامعه با من هماندیش هستند، من چرا باید تلاش کنم با چاپِ روزنامه روی فکر و اندیشهی اونها اثر بگذارم؟ بهنظرِ من هزینهای که صرفِ چاپِ روزنامههایی شبیهِ کهکشان میشه باید صرفِ افزایش فرهنگ و آگاهی ِ مردم در جامعه بشه. اگر این اتفاق بیافته عدهی زیادی از مردم سوادِ درست حسابی پیدا میکنند و کهکشانخون میشن. بعدش میفهمند که با حرفهای کهکشان هماندیش هستند. بعدش دیگه کهکشان نمیخرند چون موافقاند با حرفهاش. بعد هم کهکشان تعطیل میشه و دیگه چاپ نمیشه.
سلام
پاسخحذفبهتون تبریک میگم، وبلاگتون خوندنی و زیباست، طوری که چند تا پست رو خوندم و رفتم سراغ بایگانی وبلاگ، از صمیم قلبم براتون آرزوی موفقیت می کنم.
ممنونم!
پاسخحذف