the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۲ دی ۱۶, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

خواب

یه صدایی توی مغزم شنیدم که فکر کردم همه‌ی موانعِ فیزیکی برداشته شده‌اند. نمی‌فهمیدم یعنی چی ولی امتحان کردم. خواستم از توی دیوار رد بشم، رد شدم و رفتم بیرون. یادم اومد که قبلن چند بار توی خواب پرواز کرده‌ام، گفتم شاید الان هم بتونم. خودم رُ پرت کردم، تا نزدیکی‌های زمین رفتم اما تونستم توی هوا شناور بشم. می‌ترسیدم هر لحظه بخورم زمین. فکر می‌کردم باید بیش‌تر تمرین کنم تا بتونم ارتفاع بگیرم. همه‌اش هم فکر می‌کردم که بیدارم و توی بیداریه که دارم پرواز می‌کنم. برای همین یه کم سخت‌تر از گذشته و با و ترسِ بیش‌تری همراه بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.