the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۲ بهمن ۱۱, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

فریبنده زاد و فریبا بمیرد

من فکر می‌کنم علتِ اصلی همه‌ی سختی‌ها و بدبختی‌های بشر اینه که بدون هیچ پرسشی به دانشمندان اطمینان کرده‌ایم و نتیجه‌ی تحقیقاتِ اون‌ها رُ چراغ کرده‌ایم برای روشن کردنِ مسیری که در اون قدم برمی‌داریم. اگر از همون روزِ اول با دیده‌ی تردید به همه چیز نگاه می‌کردیم شاید امروز وضع‌مون این نبود. در این میان وظیفه‌ی کسانی که دانشمند نیستند به خاطر ذهنِ آزادتری که دارند برای هشدار دادن و زیر سوال بردن تحقیقاتِ دانشمندان از بقیه سنگین‌تره.

اجازه بدید یک مثال بزنم از نتیجه‌ی تحقیقاتِ دانشمندان و این‌که چه‌طور می‌شه این تحقیقات رُ زیر سوال بُرد:

«تحقیقات نشان می‌دهد مرگ آگاهی در بعضی از حیوانات وجود دارد و با مطالعه دقیق رفتار آنها می‌توان نتیجه گرفت که لحظات پایان عمر حیوانات برای خودشان و اطرافیانشان قابل درک است.

شامپانزه‌ها شبیه‌ترین موجودات به انسان به لحاظ تکاملی هستند و خصوصیات فیزیکی و روانشناختی مشابه زیادی با انسان‌ها دارند. زیست شناسانی که مدت‌ها محل زندگی شامپانزه‌ها در باغ‌وحش اسکاتلند را زیر نظر گرفتند برای مثال به مرگِ شامپانزه‌ی ماده‌ی پنجا‌ه ساله‌ای در سال ۲۰۰۸ اشاره می‌کنند.

در آخرین ساعات زندگی این شامپانزه، همه اعضای گروه روی سکوی نزدیک او جمع شده و آرام پوست او را نوازش می‌کردند. پس از مرگ این شامپانزه‌ی ماده، همه از او دور شدند و تنها دختر او تمام شب را کنار مادرش باقی ماند. نکته‌ی جالب دیگر این که حتی پس از چند روز و عادی شدن رفتار شامپانزه‌ها، آن ها تا چند روز روی سکویی که شامپانزه پیر آخرین ساعات زندگی‌اش را روی آن گذراند، جست‌وخیز نمی‌کردند.

فیل
تحقیقات زیادی اثبات می‌کند که فیل‌ها نسبت به مرگ آگاهند و در لحظات مرگ با یکدیگر مهربان‌تر می‌شوند و نه تنها خویشاوندان درجه اول بلکه بقیه فیل‌ها نیز نسبت به فیلی که لحظات آخر زندگی را می‌گذراند، توجه ویژه دارند و با حالتی حاکی از ترحم تلاش می‌کنند نیازهای او را رفع کنند. برای نمونه فیلی که در حال مرگ بود، پنج خانواده از فیل‌های دیگر به حالت پرستاری به فیل در حال مرگ سر می‌زدند و به او برای زنده ماندن کمک می‌کردند.

قو:
قوها پرندگان زیبا و از مخلوقات خارق‌العاده خداوند هستند. در افسانه‌های قدیمی آمده که قوی گنگ در طول عمر هیچ صدایی تولید نمی‌کند و تنها در نزدیکی لحظات مرگ، به گوشه‌ای دنج پناه برده و آوازی زیبا به عنوان اختتامیه‌ی عمر خود می‌خواند که با اتمام آواز جانش را از دست می‌دهد. هنوز کسی به درستی نمی‌داند که آیا قوها واقعا آخرین لحظه‌های زندگی خود را تشخیص می‌دهند یا خیر اما افسانه‌ها و تعاریف نمادین در مورد این جانداران زیبا هم‌چنان در فرهنگ‌های مختلف پابرجاست.»

خُب، به نظر من اگر از زاویه درستی به این تحقیقات نگاه کنیم متوجه می‌شیم که همه‌شون ممکنه اشتباه باشند. شاید همه‌ی این چیزهایی که گفته شده برعکس باشه. یعنی شامپانزه از مرگ‌اش خبر نداره، اما وقتی چند تا شامپانزه دورش جمع می‌شن و نوازش‌اش می‌کنند از این نوازش‌ها می‌میره. فیل هم از مرگِ خودش خبر نداره، اما وقتی فیل‌های دیگه باهاش مهربون‌تر می‌شن می‌میره. قو هم از مرگِ خودش خبر نداره، اما وقتی به سرش می‌زنه که بره یه گوشه‌ی دنج و آواز بخونه، به خاطرِ هم‌این آواز خوندن می‌میره.

به نظر من اگر حیواناتِ دانشمند هم در مورد انسان تحقیق کنند نتیجه‌ی تحقیقات‌شون این می‌شه:
انسان‌ها حیواناتی دوپا و از مخلوقات خارق‌العاده‌ی خداوند هستند. در افسانه‌های قدیمی آمده که انسان‌ها در نزدیکی لحظات مرگ، به کنار یک خیابانِ پر رفت و آمد می‌روند و به عنوان اختتامیه‌ی عمرِ خود، با یک ماشین برخورد می‌کنند و با رفتن زیرِ آن جانِ خود را از دست می‌دهند. هنوز کسی به درستی نمی‌داند که آیا انسان‌ها واقعن آخرین لحظه‌های زندگی خود را تشخیص می‌دهند یا نه اما افسانه‌ها و تعاریف نمادین در مورد این جانداران دوپا هم‌چنان در فرهنگ‌های مختلف پابرجاست.
(گروهی دیگر از دانشمندان بر این باورند که انسان‌ها وقتی از مرگِ خود باخبر می‌شوند سرطان می‌گیرند و می‌روند باقی عمر خود را در بیمارستان می‌گذرانند تا بمیرند).

چند وقت پیش یکی از باستان‌شناسانِ فرانسوی که برای مطالعه‌ی قنات‌ها به ایران آمده بود مهمانِ خانه‌ی ما بود. او به من گفت شما ایرانی‌ها واقعن در مهندسی سرآمدِ دنیا هستید. صدها سالِ پیش قنات را طوری از چشمه‌ای در دلِ کوه و زیرِ زمین می‌کندید که آن سرش دقیقن در روستای محل زندگی‌تان در می‌آمده. این کار نیاز به محاسباتِ پیچیده‌ای داشته که ایرانیان صدها سال پیش از عهده‌ی آن برمی‌آمده‌اند. اما من در همان لحظه با نتیجه‌ی تحقیقِ این دانشمند مخالفت کردم. به او گفتم ایرانی‌ها قنات را تا روستای‌شان نمی‌کشیده‌اند. اول یک قنات حفر می‌کرده‌اند، هر جا که از دلِ زمین بیرون می‌آمدند، همان‌جا روستایی می‌ساختند. این کار نیاز به محاسباتِ پیچیده‌ای نداشته.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.