the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۶ فروردین ۴, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

علي نوراني

من علي رو فقط دو بار قبل از عيد ديده بودم و در همين دو بار هم كلي با هم دوست شده بوديم. كلي آهنگ قشنگ به‌م داده بود. يه playlist برام درست كرده بود به اسم Ali Vaghean Noorani. قرار بود دفعه‌ي بعد كه مي‌بينم‌ش كلي چيز ميز برام بياره! مرگ چه‌قدر ناگهاني و ناباورانه از راه مي‌رسه. هيچ‌وقت مرگ رو ان‌قدر نزديك احساس نكرده بودم! انگار همين الان كنارم نشسته و داره به كارهايي كه انجام مي‌دم مي‌خنده. تا يك روز بي‌هوا زنگ رو به صدا در بياره و...
دينگ! وقت تو هم تموم شد، بايد رفت

"هر آن‌چه در اين دنيا مي‌بينيم حركتي توأمان به پيش و به پس دارد، مثل دم آهنگري، مثل ديواره‌هاي طبله‌ي من. همه چيز با فشار يك دكمه‌ي سبز يا سرخ در جهت مخالف مسير قبلي خود به حركت در مي‌آيد، و اين است آن‌چه چرخ اين جهان را به حركت وامي‌دارد."
[تنهايي پرهياهو]

محصولِ ۱۳۸۶ فروردین ۲, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

زبان تركي

شايد شما هم تا به حال شنيده باشيد كه زبان تركي بعد از زبان آلماني يكي از آهنگين‌ترين و گوش‌نوازترين زبان‌هاي دنياست. همان‌طور كه قبلن گفته بودم من اصالتن يك افغاني هستم اما علاقه‌ي زيادي به يادگيري زبان تركي دارم و به تازگي هم شروع يه يادگيري آن كرده‌ام. دوست دارم چيزهايي كه ياد مي‌گيرم را اين‌جا بنويسم تا شما هم علاقه‌مند شويد و هر چه زودتر به يادگيري اين زبان بپردازيد. چيزهايي كه تا به حال ياد گرفته‌ام اين‌ها هستند:

ضماير:
من(من)- ما(بيز)- تو(سن)- شما(سيز)- او(اُ)- ايشان(اولاّر)

نكته(1): صداي e اگر بين حروف «ب» و «ل» قرار گيرد به‌صورت «ي» در مي‌آيد.
مثال:
بلافاصله »»» بيلافاصله

نكته(2): صداي e اگر بين حروف «س» و «ر» قرار گيرد به‌صورت «ي» در مي‌آيد.

خوشبختانه براي نكته‌ي دوم، يك مثال از وبلاگ يكي از هم‌وطنان آذري‌زبان پيدا كردم:
"طعم خوب تکنولوژی
امشب احساس کردم که بعد از مدتها طعم شیرین تکنولوژی را چشیدم. خصوصا که با سیرچ در سایتهای بانکها نفهمیده بودم که این کار را می‌شود انجام داد یا نه. اما امتحان کردم و شد!"
[از وبلاگ الپر]

همون‌طور كه مي‌بينيد سرچ (search) به «سيرچ» تبديل شده.

+ بي‌ربط: پدرم الان از هرات تماس گرفت و گفت اين چند روزي كه ما نيستيم بيست فود نخور. فكر مي‌كنم منظورش همان فست فود بود.
+ فكر مي‌كنم قسمت عكس‌هاي بلاگر كه اشتباهي f i l t er شده بود دوباره باز شده. لطفن اگر عكس تمبر امروز را نمي‌بينيد بگوييد.

** زبان امروز **

وقتي از دو فعل پشت سر هم استفاده مي‌كنيم بايد بدانيم كه فعل دوم را به چه شكل استفاده كنيم.
بعد از بعضي فعل‌ها بايد حتمن از ing form- استفاده كنيم
مثلن بعد از finish

I have finished doing my homework

بعد از بعضي فعل‌ها هم حتمن بايد از مصدر با to يا همان infinitive استفاده كنيم
مثلن بعد از hope
I hope to see you again soon

بعد از بعضي فعل‌ها هم هر دو شكل ing يا مصدر با to را مي‌توان به‌كار برد.
مثلن بعد از begin
he began working
he began to work
همه‌ي اين‌ها رو گفتم تا در مورد فعل stop صحبت كنيم:
اگر بعد از stop از ing from استفاده كنيم يعني متوقف كردن كاري كه در حال انجام آن بوده‌ايم:
We stopped playing tennis because it got too dark
به‌دليل اين‌كه خيلي تاريك شد بازي تنيس را متوقف كرديم
Stop looking at me like that!
اگر بعد از stop از infinitive استفاده كنيم يعني اشاره به عملي مي‌كنيم كه براي انجام آن توقف كرده‌ايم:
We stopped to have a break
توقف كرديم تا استراحت كنيم
Have you ever stopped to think how much you spend on cigarettes?
تا به‌حال ايستاده‌اي تا فكر كني كه چقدر خرج سيگار مي‌كني؟

محصولِ ۱۳۸۵ اسفند ۲۹, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

ميوه‌اي‌ترين سال دنيا

همه رفته‌اند مسافرت. من تنها هستم. مثلن آماده‌باش هستيم. (آماده هستيم تا اگر حمله‌اي شد سريع فرار كنيم)

الان مامانم يك sms برام فرستاد. همين sms آرزوي من براي شما در سال جديد:

wish you one of the most fruitful years! happy new year.
سال خوبي داشته باشيد.

بوق سگ

ان‌قدر وقت آزاد دارم كه شب‌ها تا بوق سگ مي‌نشينم پاي تلويزيون و فيلم تماشا مي‌كنم. چند شب پيش فيلم white noise رو ديدم (به صداي برفك تلويزيون white noise گفته مي‌شود). آخر فيلم جمله‌اي با اين مضمون نوشت: از هر دوازده پيام EVP، يكي تهديدآميز است. جالب بود، نمي‌دونستم چيزي به اسم evp وجود داره.
Electronic Voice Phenomenon (پديده‌ي صداي الكترونيكي) به صداهاي ناشناخته‌اي گفته مي‌شود كه به‌وسيله‌ي ابزارهاي صوتي ضبط مي‌شوند. بعضي‌ها اعتقاد دارند اين صداها ناشي از تداخل امواج راديويي مي‌باشند كه علاقه‌ي طبيعي انسان به يافتن الگوهاي آشنا از ميان محرك‌هاي تصادفي، باعث مي‌شود كه اين صداها با صداهاي معنادار اشتباه گرفته شوند. بعضي هم عقيده دارند كه منبع اين صداها، موجودات ناشناخته و ارواح هستند.

+ [نمونه‌اي از صداها]
+ [روش ضبط صداها]
[wiki]
[google]

محصولِ ۱۳۸۵ اسفند ۲۷, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

پاره‌اي از نور

One night, just at one of those dark nights, you will fall asleep, and then, when you wake up, you know what, you will feel the most delicate breeze caressing your face, telling you everything is over, everything that once, you thought to be wrong, there is no more lie, no more pain, no more jealousy, no more wish to get the end, no more wish for sun, for sun to rise again... everything is the way you wished, you rub your eyes and find, everywhere bright, you are where you once, thought to belong, you just once again, are part of the light...


محصولِ ۱۳۸۵ اسفند ۲۵, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

قبلن ديده شده

از كنار دختري و دوست‌اش رد مي‌شدم كه از قضا در مورد يكي از پديده‌هاي مورد علاقه‌ي من با هم صحبت مي‌كردند. يكي مي‌گفت شنيده‌ام كه خداوند قبل از فرستادن هر انساني به زمين، گوشه‌هايي از زندگي‌اش را براي او نمايان مي‌سازد، اين‌ است كه به ياد مي‌آوريم. آن يكي اما مي‌گفت من در جايي خوانده‌ام يا نمي‌دانم شايد هم شنيده‌ باشم كه آن‌چه را به ياد مي‌آوريم به اين خاطر است كه روح ما پيش از اين در قالب انسان يا انسان‌هاي ديگري زيسته است و ما تنها آن‌چه را كه آن‌ها ديده‌اند به خاطر مي‌آوريم.
[+]

** زبان امروز **

چند تا تلفظ بامزه؛
الان فقط پنج تا يادم هست:

protocol (پروتوكال)
icon (آيكان)
font (فانت)
archive (آركايو)
TOEFL (توفل)

ولي اين يكي اصلن خنده‌دار نيست:
host (هاست غلط است، هوست درست است، بر وزن most)
اما براي hostage (گروگان) همان هاستج درست است.

پ.ن. ممكن است با خودتان فكر كنيد حالا كه آركايو يك كلمه‌ي بيگانه است بهتر است از يك كلمه‌ي داخلي مثل بايگاني استفاده كنيم. اما عزيزان من، من به شما عرض مي‌كنم، بايگان هم يك كلمه‌ي بيگانه است:

bygone: a period of time in the past

متاسفانه حتي در مادر زبان فارسي هم (يعني همان زبان عربي) معادل مناسبي براي كلمه‌ي آركايو يافت نمي‌شود. به اين مي‌گويند فقر زبان.

محصولِ ۱۳۸۵ اسفند ۲۳, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

پيري

بچه كه بودم هر وقت با خوشحالي به خونه مي‌اومدم و به مادرم مي‌گفتم كه بيست گرفتم، مي‌دونيد مادرم به جاي اين‌كه تشويقم كنه در جواب چي مي‌گفت؟

- فقط تو بيست گرفتي يا همه بيست گرفتن؟
- مهمه؟!
- مهمه، خيلي هم مهمه!

اين‌طوري بود كه سرخورده بار اومدم

every time we get to meet
(whenever it might be)
you will find me evidently older
as I don’t have any objection
to the inevitable process
of getting old

** زبان امروز **

تا حالا موشك پاتريوت شنيده‌ايد؟

patriot يعني وطن‌پرست و تقريبن peItriEt خونده مي‌شه
compatriot هم يعني هم‌وطن

محصولِ ۱۳۸۵ اسفند ۲۱, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

موجودات فضايي

شايد شما هم تا به حال از زبان خارجي‌هايي كه به ايران آمده‌اند شنيده باشيد كه ايراني‌ها آدم‌هاي مهمان‌نوازي هستند. اما آيا واقعن رفتاري كه ما با يك اروپايي داريم با يك افغاني هم داريم؟ معلوم است كه نداريم. چرا؟ چون افغاني‌ها را با موجودات فضايي اشتباه نگرفته‌ايم. حالا كه صحبت از افغاني‌ها شد بد نيست خدمت‌تان عرض كنم كه افغاني‌ها سه دسته هستند: دري و پشتو و ازبك. دسته‌ي سوم همان‌هايي هستند كه چشم‌‌هاي بادامي دارند و در تهران هم خيلي ديده مي‌شوند و خيلي با آن‌ها مهمان‌نواز هستيم. اما دري‌ها و پشتوها كاملن شبيه پارس‌ها هستند و به هيچ وجه نمي‌توان از روي قيافه آن‌ها را شناخت. (به عنوان مثال چهره‌ي رييس جمهور افغانستان حامد كرزاي را در نظر بگيريد كه كاملن شبيه ايراني‌هاست) اين دو دسته بيشتر به شهرهاي مركزي و جنوبي ايران مثل اصفهان و يزد و كرمان مهاجرت كرده‌‌اند. فراموش نكنيم كه افغان‌ها هم‌وطن ما هستند و مدت چندان زيادي از به‌وجود آمدن كشوري به نام افغانستان نمي‌گذرد. خلاصه‌ي كلام اين كه من خودم هم اصالتن يك هم‌وطن افغاني هستم و به اين موضوع افتخار مي‌كنم.

محصولِ ۱۳۸۵ اسفند ۱۹, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

ناآرام

من نگران آن چيزهايي هستم كه فكر مي‌كنم، كه من هيچ لزومي ندارد حتا، كه آن‌ها حتي ارزش‌اش را ندارند تا لحظه‌اي، گوشه‌اي از ذهن آشفته‌ام را آشفته‌تر سازند... اما، چگونه مي‌توان آسوده ماند و بي هيچ آشفتگي، لحظه‌اي بيشتر زيست؟ بي‌گمان نمي‌توان

ماه و مه

نگو كه مه را نمي‌شناسم
كه مه تمام شدني نيست
تو خود خوب مي‌داني كه تنها،
با گذشتن از آن است كه تمام مي‌شود
كه ماه پيدا مي‌شود
كه به ماه هم مي‌توان رسيد...

شب امتحان

بچه‌ها فردا امتحان دارند. بايد بالاي سرشان باشم. دست خودم نيست؛ تا صبح بيدار مي‌مانم. چراغ نفتي گوشه‌ي اتاق به پت‌پت افتاده. وقتي نمي‌خوابم خيالم راحت‌تر است. مواظب كه هستم، سرما نمي‌خورند. مسعود راحت خوابيده و لبخند مي‌زند. بي‌گمان خواب‌هاي خوب مي‌بيند.

امام‌زاده

از يك نفر خيلي بدم مي‌اومد. با پسرم رفتيم حال‌ش رو بگيريم. به مهدي گفتم تو دست‌هاش رو از پشت بگير، من هم اول پاهاش رو باز مي‌كنم و بعد مي‌زنم‌ش زمين. وقتي رسيديم ديدم طرف يه چيزي دستشه اين هوا. گفتم مهدي تو عقب واستا. به يارو گفتم خب تو چرا ايجور كردي؟! اين رو كه گفتم ديگه حال خودم رو نفهميدم. ياد امام‌زاده زينعلي و عينعلي افتادم. تمام كساني كه اون‌جا دفن بودند آخر فاميلي‌شون پونكي بود. رمضاني پونكي. قشقايي پونكي، ميرابي پونكي. حالا ديگه خيلي وقته كسي رو اون‌جا دفن نمي‌كنند.

** زبان امروز **

حالا ببينيم بيماري آسم چه‌طوري نبشته و خونده بي‌شه:
asthma
اين‌جوري خونده بيشه: (ازما)ست كه بر ماست (AZMAA)

راستي
چند روز پيش يك ويدئوي 30 دقيقه‌اي مي‌ديدم كه يك آمريكايي به نام Bob روش صحبت مي‌كرد. يك جاي فيلم اين آقا از عبارت potential cheater استفاده كرد. در حالي كه من قبلن همين‌جا گفته بودم كه به جاي cheater بايد بگيد cheat. نتيجه مي‌گيريم كه چيزهايي كه من توي زبان امروز مي‌گم زياد مهم نيستند. مهم اينه كه موقع حرف زدن منظورتون رسونده بشه. اگر غلط حرف بزنيد كسي ازتون نمره كم نمي‌كنه.

محصولِ ۱۳۸۵ اسفند ۱۵, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

آخرين روز

فكر مي‌كنيد متن زير رو از كجا پيدا كردم؟ بايبل؟ تلمود؟

I have come as a light into the world, so whoever believes in me may not continue to live in darkness. Anyone who rejects me and persistently sets me at naught, refusing to accept my teachings has his Judge, for the message I have spoken will itself judge and convict him at the last day...

محصولِ ۱۳۸۵ اسفند ۱۱, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

علي اصغر

شايد همه‌ي ما بارها شنيده باشيم كه علي اصغر در زمان واقعه‌ي كربلا كودكي شيرخوار بود. اما امروز با مطلب جديدي مواجه شدم:

"در واقعه‌ي خونين كربلا پنج تن از نزديكان حضرت حسين‌بن‌علي از قتل‌عام نجات يافتند و آنان: حضرت علي‌بن‌الحسين زين‌العابدين، برادرش عمر، دو خواهرش ام‌كلثوم و سكينه و عمه‌ي او حضرت زينب بودند. گويند كه سن علي اصغر در آن هنگام بالغ بر بيست و سه سال بود و حضرت زين‌العابدين به سبب بيماري و بستري بودن در جنگ شركت نكردند و از كشته شدن نجات يافتند"
[تاريخ شيعه و فرقه‌هاي اسلام-دكتر محمد جواد مشكور-انتشارات اشراقي-ص36]

** زبان امروز **

يكي از مشتقات فعل receive كلمه‌ي receipt به معني همان چيزي است كه در فارسي به آن رسيد خريد مي‌گوييم. حرف p در اين كلمه تلفظ نمي‌شود و اين كلمه به صورت "ريسيت" خوانده مي‌شود.

receipt: a piece of paper which proves that money or goods have been received

- Ask the taxi driver for a receipt

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.