the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۱ خرداد ۱, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

فوتِ آخر

یه چیزی هست به نام «بستنی داغ». این‌جوریه که یه ظرفِ داغه که ازش بخار بلند می‌شه. ولی توش بستنیِ سرده. ظرف داغ و بستنی سرد. من الان ۱۲ ساله کافی‌مَن هستم. ولی توی این دوازده سال هیچ‌وقت «بستنیِ داغ» رُ توی منوی کافه‌ام نذاشته‌ام. و یک نصیحتِ دوستانه به همه‌ی شما عزیزان. توی هر کاری که مشغول هستید (هر کاری)، همیشه یه فوتِ آخر برای خودتون نگه دارید. «بستنیِ داغ» فوتِ آخرِ منه. برای همینه که هیچ‌وقت ازش استفاده نمی‌کنم و فرمول‌اش رُ با خودم به گور می‌برم.

تفسیر یک رویا

همون‌طور که در تصویر زیر می‌بینیم یک مرغ پاش قطع شده و داره پای قطع شده رُ به شوهرش تقدیم می‌کنه:


در این تصویر سه نکته دیده می‌شه:

۱- خیانت
۲- عشق
۳- نر سالاری

توضیح:
این مرغه رفته به شوهرش که توی عکس دیده می‌شه خیانت کرده
و پاش رُ داده به عشق‌اش
برای همین، دیگه پایی نداشته که بیاد بده به شوهرِ نره خرش
و این خیلی براش بد می‌شده
به همین خاطر، اون یکی خروسه که عشقِ اصلیه این مرغه هم هست، به خاطر عشقِ زیادی که به این مرغه داشته، پای خودش رُ قطع کرده و داده به این مرغه، که بیاد و تحویل شوهرِ نره خرش بده
پس ما در این تصویر شاهدِ نر سالاری هم هستیم

جاده

یکی از آرزوهای من اینه که وقتی داریم با ماشین توی جاده سفر می‌کنیم، یه سربازِ پلیسِ راه جلوی ماشین‌مون رُ بگیره و بگه: «از این‌جا نمی‌تونید جلوتر برید». و وقتی می‌پرسیم «چرا؟» به جاده‌ای که در پیش داریم نگاه کنه و بگه: «جلوتر کوه ریزش کرده». یا: «جلوتر پل خراب شده». این‌جور وقت‌ها، من اگر راننده باشم به راهِ خودم ادامه می‌دم. و وقتی با اعتراضِ سرنشین‌ها مواجه می‌شم می‌گم: «از کجا معلوم که سرباز راست گفته باشه؟». یکی از سرنشین‌های خودرو که از بقیه داناتره و برای درمانِ بیماری‌اش داره برای چندمین بار به شهر می‌ره برمی‌گرده و می‌گه: «اگر یک درصد هم احتمال داشته باشه که حرفِ این سرباز راست باشه، آیا شرطِ عقل نیست که همین‌جا دور بزنیم و از مسیر دیگه‌ای به راه‌مون ادامه بدیم؟»
شوخی کردم. من آدمی نیستم که بخوام سربه‌سر سرنشین‌ها بذارم و شرطِ عقل‌شون رُ به بازی بگیرم. همون‌جا دور می‌زنم برمی‌گردم. مگه یه آدم چند سال عمر می‌کنه که بخواد به خاطر دروغ‌های یک سرباز چند سال توی جاده‌های کشور سرگردون باشه؟

هتل

ما یه بار شب رسیده بودیم رشت. دنبال یه جایی می‌گشتیم بگیریم بکپیم بخوابیم. از یه رشتیه پرسیدیم این‌جا هتل کجا پیدا می‌شه؟ با حالتی عصبانی گفت: «ما در رشت هتل نداریم!» ما هم به‌ش گفتیم: «خیله خب بابا حالا برای چی غیرتی می‌شی؟! دختر که نیاوردیم ببریم هتل! دنبال یه جا می‌گردیم شب بگیریم بخوابیم!» اون مرد دوباره و عصبانی‌تر از قبل گفت: «ما در رشت هتل نداریم!»

بُعدِ چهارم

ظریفی می‌گفت، بعضی فلش مموری‌ها که با درگاهِ USB کار می‌کنند چهار بعد دارند. دلیل‌اش هم این بود که فلش رُ از یک طرف می‌زنیم، فرو نمی‌ره. اون وری‌اش می‌کنیم، فرو نمی‌ره، دوباره برش می‌گردونیم و امتحان می‌کنیم، این‌بار فرو می‌ره. اینه که حافظه‌ی فلش گاهی چهار بعد داره.

یه عرضی

- یه عرضی داشتم!
- خواهش می‌کنم، بفرمایید! من فقط اسم‌تون رُ هم فراموش کردم!
- اردلان هستم! جهانگیرِ اردلان!

در تاکسی

- [از تو آینه] خوورد نداشتی؟
- یه دویستی دارم
- همونو بده!

در خیابان

توی مترو:

- سریال می‌بینی چیزی؟
- لاست و اینا؟
- هر چی
- لاست دیدم یه بار
- ها آی مت یور مادر رو دیده‌ای؟
- دارمش ولی ندیدم
- ببین‌اش قشنگه
- می‌بینم‌اش
- [تعریف می‌کنه سریال‌اش در مورد چیه]
- می‌بینم‌اش. خارجیه آره؟
- آره بابا. خارجیه!

توی تاکسی، راننده زنگ می‌زنه به دختر کوچیکش (بعد از ظهر جمعه):

سلام پدر سوخته!
...
نه امروز هم خوب نیستم
خوب نیستم دیگه. آدم که از صبح می‌آد بیرون حال‌اش بد می‌شه. الان هم حال‌ام خوب نیست. خیلی بده...
باشه... سلام برسون به همه

توی پیاده‌رو، ساعت ۴ بعد از ظهر. یه نفر داره با گوشی صحبت می‌کنه [داد می‌زنه]:

ببین پاشو دیگه! چه‌قدر می‌خوابی؟! پاشو! پاشو قشنگ زیر میزت رُ بشور، روی میزت رُ هم بشور. با بچه‌ها صحبت کن. یه‌جوری صحبت کن ازت انرژی بگیرن! ببین! می‌خوام این کار رُ یه جوری خوشگل جمع کنی‌ها!

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.