the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

فرق انسان و حیوان (۳)

بشر از همون روزِ اولی که به دنیا اومد، هر موقع با خودش تنها شد شروع کرد به فکر کردن و دو دو تا چهار تا کردن. برای همینه که با وجود همه‌ی شباهت‌ها، ما فرق کردیم. بله، ما فرق کردیم و اشرفِ مخلوقات شدیم! اما چرا، چرا وقتی یه گربه از صبح تا شب سرش تو آشغال‌هاست، یه نونوا از صبح تا شب سرش تو تنوره و یه پزشک از صبح تا شب سرش تو حلقِ مَردُمه، چرا وقتی همه‌ی این شباهت‌ها وجود داره، ما نباید به اندازه‌ی یک گربه از زندگی‌مون لذت ببریم؟ چرا ما حق نداریم مثل گورخرها در دسته‌های هزارتایی از رودخونه‌های آفریقا رد بشیم؟ چرا ما حق نداریم مثل لک‌لک‌هایی که دیگه برنمی‌گردن، فقط مثل چند تا نقطه از دور پیدا باشیم؟ چرا ما حق نداریم مثل فیل‌ها کاری جز پناه بردن به گل و لای مُرداب از گرمای تابستون نداشته باشیم؟ چرا.... چرا ما حق نداریم مثل شیر ِ نری که تازه از شکار برگشته، موقع ِ گــُـشنی کردن جوری فریاد بزنیم، که همه‌ی آهوهای دشت از وجودِ خدا با خبر بشن؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.