the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۷ اسفند ۱۸, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

من زندگی ندارم

-میــــــآی یا بیــــــــــام؟
+ اگه میمونی من این سرنگو میشکنم. وگرنه من به این زندگی عادت کردم.
-تو اسم اینو میزاری زندگی؟
+ قرار نیست همه چی شبیه اسمش باشه. اگه تو هنوز سید رسولی، اینم اسمش زندگیه.

- پیر شدی و دل کوچیک. اگه قراره آدم پیر شه دلشم کوچیک شه که میخوام هیچوقت پیر نشم.
+ پیر نشدم، کوچیک شدم. اونقدر زدن توو سرم که کوچیک شدم. اونقدر کوچیک که توو این سرنگ جا شدم.
- تو هنوزم بزرگ منی، مبصر من، ناجی من. یه چیزی بگو دلم ترکید.
+ چی بگم؟ چی دارم که بگم؟ بگم که ناامیدت کنم؟ که بگم دیگه حتی دستمم به مغزم نمیرسه. که بگم من همونم که یه روزی سر هر گذری نقل پهلوونیاش بود؟ حالا چی؟ عینهو یه کرباس پاره شدم.
- تنت ضایع شده، نشونی از قدیم توو تنت سراغ نمیگیرم. اما چشات، چشات هنوزم زلالن. نگام که میکنی غمام از یادم میره اما سرتو که میندازی پایین غم همه عالم رو سرم هوار میشه.
+ قدیما تو بودی، دو تا چشم بود که داشت تماشام میکرد. وقتی رفتی، وا دادم، باورم شد که دیگه کار مهمی ندارم. باورم که شد کلکم کنده شد. اما نه درست و حسابی. آویزون شدم، عینهو یه کفتر تیر خورده رو شونه ی بوم.
- عکست هنوز رو دیواره، باورم بود که عکس تو که سینه ی دیوار باشه دیوار هیچوقت خراب نمیشه.
+ کدوم عکس؟ همون که دارم از پنجره اعظمو نیگا میکنم؟ اعظم آتیشچرخون دستشه، دامنش چین چین توو هوا، من موج موج تماشا؟ ...
- همون ... تو چه خوب یادته.
+ اینا رو خوب یادمه. روزی هزار بار توو ذهنم مزه مزه میکنم همه چیزایی که توو گذشته موندن. حالا از توو گذشته اومدی نشستی جلو من که چی؟ که یادم بیاری دیگه جون ندارم؟ که دیگه کسی زیر سایم نفس نمیکشه؟ که چی؟ نوکرتم، بالامو میدونم پایینمم میدونم.
-نه من فقط اومدم تماشات کنم. اومدم غصه ات رو بخورم.
+ دیر اومدی رفیق. انگار همه ی عمر دیر اومدی ... اما خوش اومدی. وقتی اومدی به خودم گفتم: میدونی کی اومده؟ این منه پیزوری هم یادش اومد. یادش اومد که وقتی میرفتی هم میدونست کی داره میره.
- سختش نکن. اومدم یه نقطه بزارم ته همه جمله هایی که منتظر بلند شدنتن تا واسه ابد آروم بگیرن. من نیازمند مردونگیتم. بیراه نیست و در تو سراغ دارم.
+ وقتی اینجوری حرف میزنی گریم میگیره، خیال میکنم هنوزم جون دارم. منم میتونم.

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.