تنب کوچک
چند وقته به ذهنام زده برم تنب کوچک زندگی کنم. میگن دولت برای اینکه این جزیره مسکونی بشه به هرکسی که اونجا زندگی کنه یه چند میلیونی ماهانه میده. خب این خیلی خوبه. مگه من چی میخوام از زندگیام؟ بیشتر از ماهی چند میلیون؟ بیشتر از زندگی تو یه جزیرهی دور افتاده؟
صبحها میرم لب ساحل کمی میدوم. یه قایق بادبانی هم دارم. هر موقع چیزی نیاز داشته باشم راه میافتم سمت کیش. از این لباس صورتیهای گلگلی میپوشم. تا برسم به کیش توی قایق به رادیو گوش میدم و با صدای بلند آواز میخونم.
البته زندگی در تنب کوچک شاید چندان هم بیخطر نباشه. ممکنه یه روز صبح که برای کندن نارگیل از درخت رفتهام بالا، یه دفعه ببینم ده بیست تا ناو جنگی با پرچم امارات دارند به سمت جزیره میآن. خطرناک هست اما چندان هم خالی از هیجان نیست. کاری که باید بکنم مشخصه. خیلی سریع از درخت پایین میآم و با به صدا در آوردن زنگی که به یک طناب وصله، مردم جزیره رُ از خطری که اونها رُ تهدید میکنه آگاه میکنم. بعدش هم که هواپیماهای جنگی ایران بر فراز جزیره به پرواز در میآن و کشتیها پا به فرار میگذارند.
همهی این چیزهایی که گفتم فقط در صورتی خوبه که چند میلیون بدن به آدم. حالا میدن یا نه؟ شما خبر ندارید؟