استرس (۳)
امروز بر آنام که کمی در بارهی استرس سخن بگویم. منظورم از استرس همان خطهای کوچک و عمودیای هستند که در دیکشنریهای انگلیسی بر روی بعضی از حروفِ کلمات قرار دارند. این خطهای کوچک در یک واژهنامهی فارسی بر روی کلمات دیده نمیشوند. چرا؟ آیا این به آن معنا میباشد که در زبان پارسی واژهها از استرس بیبهره میباشند؟ بیگمان اینگونه نیست! همانطور که پیشتر دیدیم، هر واژهای که با زبان بیان شود، چه با معنی باشد چه بیمعنی، اگر بیش از دو بخش داشته باشد حتمن حرفِ نخستِ یکی از بخشهای آن دارای استرس (تکیه؟) است. منظور از بخش چیست؟ بخش همان است که در سالِ نخستِ دبستان با بالا و پایین بردنِ دستها یادمان دادهاند.
حالا با یک نمونهی عملی تلاش مینماییم با استرس در زبان فارسی (و هر زبانِ دیگری) آشنا شویم.
فرض کنید که از یک پرنده میخواهیم بپرسیم که آیا اردک است یا غاز؟
و از یک آدمی میخواهیم بپرسیم که آیا او وکیل است یا قاضی؟
برای این منظور، به ترتیب پرسشهای زیر را میپرسیم:
تو اردکی یا غازی؟
تو وکیلی یا قاضی؟
امیدوارم توانسته باشید تفاوت کوچکی که در بیان «غازی» در جملهی اول و «قاضی» در جملهی دوم وجود دارد را دریافته باشید.
غازی (یا قاضی) دو بخش دارد: غا + زی (قا + ضی)
در جملهی اول، استرس بر روی حرفِ نخستِ بخشِ اول میباشد (غ)
در جملهی دوم، استرس بر روی حرفِ نخستِ بخشِ دوم میباشد (ض)
از همینجا اهمیتِ رعایتِ استرسها در هر زبانی پیداست. فکر کنید شما اگر جای استرسها را خوب بیان نکنید ممکن است حرف زدنتان خندهدار یا گاهی بیمعنا به نظر برسد:
تو اردکی یا قاضی؟
تو وکیلی یا غازی؟
پس هنگام مراجعه به هر لغتنامهای در یادگیریِ استرسِ کلمات نیز تلاشِ ویژهای از خود نشان دهید.
در این میان الگوهایی هم به چشم میخورند. مثلن در زبانِ فارسی، بیشترِ کلمات بخشِ آخرشان دارای استرس است. اما در زبان انگلیسی معمولن استرس بر روی بخشهای نخستین قرار دارد.
البته در بعضی لهجههای فارسی، مثل لهجهی یزدی، استرسِ کلمات بیشتر بر روی بخشِ اول قرار دارند.
حالا برای تمرین، من چند تا جملهی فارسی مینویسم و در آنها حرفهایی که استرس بر رویشان قرار دارد را قرمز میکنم. طبیعتن کلماتی که یک بخش بیشتر ندارند حرفِ اولشان قرمز است:
ماشه را کشید و عذاب ادامه یافت
اوایل غیر از رابطهی کاری چیزی بینمون نبود
چو قرآن بخوانند دیگر خموش!
هتکِ حرمتِ روزهخوار از اوجب واجبات است
گریه نکن دخترجون با گریه که چیزی درست نمیشه
طوری بزن تو گوشاش که ایمانش رو از دست نده
آقا من حالم خوش نیست، زودتر یه برفِ شادی بده من برم
بعد از دادگاه با آقای قاضی میریم دربند؛ حالا حکم هرچی باشه
از طرز فکرم خوشش اومد. قرار شد فردا باز هم همدیگه رو توی میدون آزادی ببینیم
عطرم داره از پیرهنی که جا گذاشتم میپره
بیا جلو. بیا کمی هم تو بچرخون
ترسِ من از روبهرو شدنِ دوباره با سارا بود، نه ستاره
و در پایان یادآوری میکنم که استرس در زبان فارسی هیچ ارتباطی به تشدید ندارد. چنانکه در جملهای زیر استرسِ بناها روی حرف هـ میباشد:
بناها مشغولِ کارند
استرس (۲) - چهار سال پیش نوشته بودم!