کولد استوپ
این قرص ِ کولد استوپ عجب چیزیه! تا حالا نخورده بودم! دیروز بعد از ظهر یه دونه خوردم، رفتم دراز کشیدم، اصلن وارد یه عوالمِ دیگهای شدم! چند بیت شعر گفتم، چند تا از درهای بسته به روم باز شد، کلی معارف بهم الهام شد، همهش میخواستم پا شم بنویسمشون که یادم نره. ولی نایِ تکون خوردن نداشتم. سرم یه جوری شده بود. انگار که توی یه دیگِ خالی، هفت هشت جفت دمپایی ریخته باشی و با چوب هم بزنی، یکی از دمپاییها هم سر ِ چوپ گیر کرده باشه. یه همچین حسی بهم دست داده بود. ولی بدبختانه این آخرین قرصی بود که توی کابینت داشتیم. فردا صبح میدونید میخوام چی کار کنم؟ میخوام برم داروخونه، اون آقاهه رو صدا بزنم، وقتی اومد نزدیک، سرم رو ببرم جلو و آروم بهش بگم: داداش، کولد استوپ داری؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون