the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۶ مهر ۱۲, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

آته‌نا

امروز آته‌نا مرد. ماجرا از این قرار بود بود که مادرم می‌گفت به بچه‌ی چهار پنج روزه نباید غیر از شیر چیزی داد. اما من امروز صبح بی‌احتیاطی کردم و هنگامی که داشتم صبحانه می‌خوردم یک لقمه نون سنگک هم گذاشتم دهن آته‌نا. همین ‌طور که دخترم داشت تلاش می‌کرد لقمه‌ی نون سنگک رو بده پایین یک لحظه دیدم که نفس کشیدن براش مشکل شده. اول‌اش فکر کردم لقمه توی دهن‌اش گیر کرده اما من لقمه رو ان‌قدر کوچیک گرفته بودم که راحت پایین رفته بود. ولی متاسفانه یک تکه سنگ به نون چسبیده بود که من متوجه‌اش نبودم. همین تکه سنگ بود که راه هوا رو بسته بود. خلاصه من هم که حسابی هول برم داشته بود اولین چیزی که به ذهن‌ام رسید این بود که با دست چند تا بزنم پشت‌اش تا بلکه سنگ پایین بره. طفلی همین‌جور که نفس‌اش گرفته بود بغض کرده بود و به چشم‌های من نگاه می‌کرد، انگار تمام غم‌های دنیا تو دل‌اش جمع شده بود. بعد از این‌که دو سه تا زدم پشت‌اش دیدم رنگ بچه سیاه شد. ماجرا از این قرار بود که تکه سنگ به جای این‌که از مری بره پایین از نای رفت پایین و...

وداعی کردم از دریا و اشک از دیده باریدم
ز دریا آمد این بانگم که مهمانا خداحافظ

با نهایت تاسف و قلبی آکنده از غم و اندوه فراوان درگذشت زودهنگام غنچه‌ی ناشکفته، آته‌نای دل‌بندمان را به اطلاع کلیه‌ی بستگان و آشنایان محترم می‌رسانیم. به همین مناسبت مجلس ختمی روز شنبه پس فردا، از ساعت ۱۶ الی ۱۷:۳۰ در امام‌زاه طاهر کرج برگزار می‌گردد. حضور شما عزیزان موجب شادی روح کوچک‌اش و تسلی خاطر بازماندگان خواهد بود. باشد که قلب‌های ناآرام‌مان اندکی آرام گیرد.

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.