دلیل
» دلیل اصلن چیزِ خوبی نیست. من اگر دلیل پیدا کنم دست به هر کاری میزنم. شاید یکی از فرقهای انسان و حیوان هم همین باشه که حیوان دنبالِ دلیل نیست برای انجامِ کاری. اگر فکر کنه یه کاری باید انجام بشه اون کار رُ انجام میده. ولی من که انسانام اگر فکر کنم کاری باید انجام بشه فقط اگر دلیلی برای انجام دادناش داشته باشم اون رُ انجام میدم. من امروز فکر میکنم دزدی کارِ خوبی نیست. ولی فردا اگر دلیلی پیدا کنم برای اینکار، اگر برای سیر کردنِ شکمام مجبور بشم سیبی از جایی کش برم، دیگه این مسئله از نظرِ ذهنی برام یه چیزِ حل شده است که آیا دزدی کارِ خوبیه یا بد! من اگر دلیل پیدا کنم آدم هم میکشم توی زندان حتا! اصلن برام مهم نیست دارم چی کار میکنم.
» داشتم شطرنج بازی میکردم با کامی، یه حرکتِ جدید یاد گرفتم. نمیدونستم میشه بدون اینکه مهرهای رُ مستقیم زد چپکی هم حرکت کرد! (من سفید بودم، کامی سیاه)
» بعضی کلمهها هستند که نه کاربرد خاصی دارند و نه معنیی خاصی. از جملهی این کلمهها میشه به «پرفتوح» اشاره کرد که بعد از کلمهی روح ازش استفاده میشه و کاملن هم مشخصه که اسبابِ خندهی خیلیها بوده برای مدتِ طولانی! یعنی مطمئنام فردی که این کلمه رُ اختراع کرده تا چهار سال بعد از فوتِ امام توی هر مهمونی که میرفته سرِ سفره بعد از شام به بقیه میگفته میدونید اون کلمهی پرفتوح بعد از کلمهی روح از کجا اومده؟ همه هم میگفتند نه. اون هم میگفته من توی خبر گنجوندماش و بعد هم همه ولو میشدند روی زمین و دو ساعت میخندیدند! خیلی زشته واقعن
» این آلفونسو خیلی سخت فارسی یاد میگیره. دیروز یه لینک برام فرستاده بود. بعد میخواست ببینه خوشام اومده از لینک یا نه. پرسید «دوست کردی؟» بهاش گفتم «دوست کردی» غلطه باید بگی «دوست داشتی؟» هنوز نمیدونه کی باید از داشتن استفاده کنه کی از کردن!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون