درجهی اندوهگنان
» به نظرِ من قوانینی در این دنیا وجود داره که به دلیلِ اینکه تکرارپذیر نیستند یا بسامدِ تکرارشون خیلی کمه، علوم تجربی از دستیابی به اونها عاجزند. مثلن فرض کنید یکی از قوانین این باشه که هر کس در ده هزارمُین روز از زندگیش پسته بخوره میگرن میگیره. خب اگر کسی از این قانون یا قانونهای شبیهِ این آگاهی داشته باشه همیشه حواساش هست توی دههزارمُین روزِ زندگیش پسته نخوره. ولی هیچکدوم از ما (هیچکدوم از کسانی که من میشناسم) از این قوانین آگاهی نداریم. همیشه و هر روز اتفاقاتی برامون میافته که خیلی راحت میشده جلوشون گرفته بشه، اما به قضا و قدر نسبتشون میدیم.
» توی زبانِ فارسی خیلی وقتها برای اینکه گفتنِ واژهها راه آحتتر بشه اونها رُ بهصورتِ خلاصه بیان میکنند. مثلن به «راه آهن» میگن «راهَن». یا مثلن به «راه آحت» میگن «راحت». از این دست مثالها خیلی زیاده.
» برگرفته از کتابِ کیمیای سعادت:
یزید بن مذعور گوید اوزاعی را بهخواب دیدم، گفتم: «مرا خبر ده از عملی که بهتر است تا بدان تقرب کنم». گفت: «هیچ درجه بلندتر از درجهی عالمان ندیدم و از آن بگذشتهتر درجهی اندوهگنان». و این یزید مردی پیر بود، پس از آن همیشه میگریستی تا فرمان یافت، چشم تاریک شده.