the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۲ تیر ۱۴, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

نظر کرده

من همیشه فکر می‌کردم علتِ این‌که توی زندگی خیلی کم سختی کشیده‌ام اینه که نظر کرده هستم. توی روستای ما یه امام‌زاده بود که من توی اون به‌دنیا اومدم و به خاطر برف و سرما و بسته بودنِ راه‌ها سه روز هم همون‌جا بودم. اما هر وقت زندگی‌ام رُ برای کسی تعریف می‌کنم دستی به شونه‌ام می‌زنه و برام آرزوی صبر می‌کنه. می‌گه: غصه نخور، خدا بزرگه، همه چیز درست می‌شه. وقتی از پیش‌ام می‌رن هم سر به آسمون بلند می‌کنند و می‌گن: خدایا شکرت! قبلن‌ها با خودم فکر می‌کردم کسی که نظر کرده باشه سختی هم نمی‌بینه توی زندگی‌ش. اما حالا فهمیده‌ام وقتی امامزاده به کسی نظر کنه، اون شخص توقع‌اش از زندگی می‌آد پایین. دیگه هیچ انتظاری از هیچ‌کس و هیچ‌چیزی نداره. دیگه هر اتفاقی براش بیافته خوشاینده. چیزیه که باید رخ می‌داده. برای یه نظرکرده، همه چیز همون‌جوریه که باید باشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.