the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

نمی‌گم بد نیست

یه بار با دوست‌ام داشتیم می‌رفتیم مسافرت من رانندگی می‌کردم و دوست‌ام که کنارم نشسته بود به جاده خیره شده بود و هیچی نمی‌گفت. تا این‌که خسته شد و گفت بزن کنار استراحت کنیم. به‌ش گفتم نه به‌تره ادامه بدیم. گفت نه بزن کنار استراحت کنیم. گفتم نه به‌تره به مسیرمون ادامه بدیم. گفت بزن کنار به‌ت می‌گم. می‌گم بزن کنار. د بزن کنار می‌گم د. من هم زدم کنار. از ماشین پیاده شدیم رفتیم بالای تپه یه کم استراحت کنیم. دوست‌ام یه کم نون پنیر از جیب‌اش در آورد و شروع کرد به خوردن. پنیر می‌خورد با نون لواش. به‌اش گفت‌ام نون لواش نخور هیچ خاصیتی نداره. نون بربری بخور. نون سنگک بخور. به حرفی که زدم توجهی نکرد و به خوردن ادامه داد. من هم دست بردم و یه لقمه از نون پنیرش خوردم. به‌م گفت دهه، مگه تو نگفتی نون لواش ضرر داره؟ برای چی می‌خوری؟ به‌ش گفتم:

- نمی‌گم که بد نیست! می‌گم خوب نیست! یعنی ضرر نداره ولی اگر بخوری سودی هم برات نداره
- داری غلط حرف می‌زنی، «نمی‌گم که بد نیست! می‌گم خوب نیست» غلطه
- چی‌اش غلطه؟ خوب نیست دیگه، نخور
- باید بگی «نمی‌گم که بده! می‌گم خوب نیست». «نمی‌گم بد نیست» غلطه
- [بعد از چند دقیقه فکر] راست می‌گی. انگار غلط حرف زدم. همینی که تو گفتی. نمی‌گم که بده! می‌گم خوب نیست! نخور

بعد از این‌که استراحت‌مون تموم شد و دوباره راه افتادیم من خیلی با خودم فکر کردم که چرا غلط حرف زده بودم. می‌دونستم که درست حرف زده بودم ولی نمی‌دونستم چرا درست حرف زده بودم. کلی که با خودم فکر کردم آخرش فهمیدم درست حرف زده بودم و بی‌خودی گفته بودم که غلط حرف زدم. من وقتی گفتم «نمی‌گم که بد نیست» منظورم این بود که متضاد جمله‌ی «نمی‌گم که خوب نیست» رُ گفته باشم. جمله‌ی «نمی‌گم که خوب نیست» رُ سه جور می‌شه منفی کرد:

۱- نمی‌گم که بد نیست
۲- نمی‌گم که خوبه
۳- می‌گم که خوب نیست

پس در نتیجه: «نمی‌گم که بد نیست» = «نمی‌گم که خوبه» = «می‌گم که خوب نیست»

پس من درست حرف زده بودم و اشتباهی معذرت خواسته بودم و از دوست‌ام هم به هیچ وجه معذرت نمی‌خوام که هیچ، معذرت‌ام رُ هم پس می‌گیرم و دیگه هم هیچ‌جا نیگه نمی‌داریم که حتا یه ذره نون پنیر بخوریم یا هرچی! اصلن مهم نیست چی باشه! هرچی! حالا هر چه قدر می‌خواهی به جاده خیر شو بدبخت. اصلن تقصیر من بود که به‌ت گفتم بیا بریم مسافرت یه آب و هوایی عوض کنی از این خمودی در بیایی. من نمی‌دونم مشکلاتِ روحیِ دیگران به من چه ربطی داره آخه؟ روانی هستی که هستی. روان‌پزشک می‌ری که برو. خب به من چه! من چرا باید آب و هوای تو رو عوض کنم؟ بابا به خدا منم آدم‌ام! دل‌ام می‌خواد با یه نفر برم لبِ ساحل بشینم. بگم. بخندم! آخه چرا تو!‍!! چرا با تو باید برم آب و هوا عوض کنم! :((

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.