the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

آی احمق‌ها! یک نفر دارد این‌جا، می‌سپارد جان

چند تا نکته خدمت‌تون عرض می‌کنم و برای همیشه با قلبی مطمئن و ضبیری اُبیدوار به فضل ِ پروردگار از حضور دوستان مرخص می‌شم

نمی‌دونم من تازگی‌ها احمق شده‌ام، یا منطق ِ حرف زدن ِ دیگران برام غیرقابل فهم شده! امروز سوار تاکسی شدم (عقب) یه خانم جوان هم همراه بچه‌ی سه چهار ساله‌اش عقب نشسته بود. خانومه چادری بود. از اینایی که بسیجی هستند و تا حالا هم به هیچ‌کس نگاه نکرده‌اند. راننده توی آینه نگاه کرد و از خانومه پرسید: شما دو نفر هستید؟ (منظورش اون خانومه بود با بچه‌اش) خانومه گفت: نه یه نفریم. هوا خیلی گرم بود و من هم اصلن حوصله‌ی دری وری گفتن و شنیدن نداشتم. سرم رُ آروم برگردوندم سمت چپ و به خانومه نگاه کردم. با احتیاط به‌ش گفتم: ببخشید، شما که دو نفر هستید! بدون این‌که به من نگاه کنه بعد از پنج ثانیه جواب داد: نه، بچه رُ می‌ذارم روی پام. با یه تیکه کاغذ شروع کردم به باد زدنِ خودم. عرق داشت از سر و روم می‌ریخت. به‌ش گفتم: خب اگر بذاری‌اش روی پات که غیب نمی‌شه بچه! باز هم دو نفر هستید!

جواب‌ام رُ نداد. انتظاری هم نداشتم جوابی بشنوم. انگار دیگه واقعن یه چیزهایی رُ نمی‌فهمم. سخت شده ارتباط برقرار کردن با دیگران برام!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.