the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

می‌دونی ستاره چه صدایی داره؟

من نمی‌فهمم چه فایده‌ای داره آدم برای این‌که از این سر ِ زمین بره اون سر ِ زمین سوار ِ یه هواپیمایی بشه که خلبان‌اش حواس‌اش جَمعه؟ ها؟ چه فایده‌ای داره؟ خلبان همه‌اش به پایین نگاه می‌کنه ببینه زمین کجا می‌چرخه، هر جا زمین چرخید این مردک هم فرمون رُ می‌ده پایین که هواپیما هم بچرخه. احمق!


اما برعکس، عاشقِ خلبانی هستم که تو دنیای خودش زندگی می‌کنه! اصلن کاری به این نداره که زمین می‌چرخه یا نه. می‌ره باسه خودش. همین‌جور مستقیم می‌ره. ان‌قدر می‌ره تا از جَو خارج می‌شیم. می‌ریم اون دور دورا.
همین‌طور که از زمین دور می‌شیم من هم می‌رم آشپزخونه برای خودم و خلبان یه نوشیدنی بریزم با هم بخوریم. سرمهاندار به‌م نگاه ِ بدی می‌کنه. می‌گه شما اجازه ندارید وارد این‌جا بشید! می‌زنم زیر ِ خنده! قاه قاه :)) به‌ش می‌گم: برو یه نگاهی از پنجره به بیرون بنداز، ببین کجاییم :))
با دو تا نوشیدنی می‌آم توی کابین می‌شینم کنار ِ خلبان. به‌ش تعارف می‌کنم. با هم به روبرو نگاه می‌کنیم. به صدای فضایی که تاحالا توش نبوده‌ایم گوش می‌دیم، صدای ناآشنای ستاره‌هایی که تا حالا فقط به چشمک می‌شناختیم‌شون و حالا، داریم آروم از کنارشون رد می‌شیم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.