تولد سه سالگی
سه سال از روزی که نخستین پست وبلاگام را نوشتم میگذرد. از همهی دوستانی که احساس حضور احتمالیشان در میان خوانندگان این وبلاگ، باعث دلگرمی و شادی من در تمام این مدت بود، سپاسگزارم.
هر کدام از نوشتههای زیر را که دوست داشتید بردارید و بخوانید، شاید خوشتان بیاید:
[احساس صبحگاهی]، [پارهای از نور]، [فکرها و آدمها]، [شیوا]، [افسانهی بانوی هفت آسمان]، [نگاهی متفاوت]، [لحظهی زندگی]، [آرامشی که تو داری]، [سفر بازگشت]، [حکایت]، [آخر دنیا]، [برای مادر]، [قعر دریا]، [کارهای غیرممکن]، [ما میتوانیم]، [رویا]
مبارک ا باشد .
پاسخحذفگر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
روز پدر را به شما و به خانواده ي گرامي و پدر محترم تان تبريك مي گويم.
پاسخحذفروزتان مبارك!!
تولد سه سالگي وب تان خيلي مبارك!!
موفق و شاد باشيد.
فكرها و آدم ها خيلي خيلي قشنگ بود.
پاسخحذفجعفرقلیی عزیز شعری که نوشتی خیلی چسبید دستات درد نکنه! من هم تلاش میکنم تا جایی که میتوانم مرد ره باشم و منتظر هنرنمایی زمان با آن گامهای سنگیناش. البته از شما که خودتان یکی از نویسندههای این بلاگ هستید انتظار نوشتههای بیشتری است. مردم را از افکار خود محروم نسازید!
پاسخحذفرامن جان من هم روز پدر را بهشما و پدرتان و همهی کسانی که بهگونهای از بستگان شما بهحساب میآیند صمیمانه تبریک میگویم :)
تبریک !
پاسخحذفسلام
پاسخحذفمن هم به نوبه ی خودم تبریک عرض می کنم سه ساله شدن طفلی که دستش بگرفتی و پا به پا بردی ... این وبلاگ من رو یاد تو، چِچک (به کسر چ اول و فتح چ دوم) و آتنا میندازه ... به چشم بر هم زدنی موعودش میرسه، پنجاه سالگی میرسه و در حالیکه موهای روی گوش-ت سپید شده و بلند و بلندی موهای بینیت همچنان آزارت میده به همه ی چیزهایی که نوشتی و ننوشتی می خندی ... خدا میدونه اونموقع چه لذتی داره خندیدن به چیزایی که یه روزی مهم بودن، مهمترین بودن ...
بسی شادباش...امید سی ساله شوی ای نا آرام ای آرام جان مشتاقان
پاسخحذف