the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۶ مرداد ۶, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

بایزید بسطامی

- شیخ خانه است؟
- که را می‌طلبی؟
- بایزید را!
- در خانه جز خدای نیست.
- شما بایزید نیستی؟
- بیچاره بایزید! سی سال است تا من بایزید را می‌طلبم و نام و نشان او نمی‌یابم.
- بیا دم در بابا نامه داری
- اومدم

[صدای کشیده شدن دم‌پایی روی زمین شنیده می‌شود، در باز می‌شود]

- سلام، بایزید خودتی؟
- بله، سلام
- پس چرا عین آدم جواب نمی‌دی من رو یک ساعته این‌جا معطل کردی؟ بیا بابا، این جا رو امضا کن که خیلی کار دارم.

[بایزید نامه‌اش را می‌گیرد و شروع به امضای دفتر می‌کند]

- دفعه‌ی بعد از این مسخره بازی‌ها در بیاری منتظرت وای نمی‌ایستم‌ها! روزی هزار تا نامه باید برسونم؛ اگه بخوام هر روز دو ساعت هم معطل امثال شماها بشم که نمیشه؛ امضا کردی بابا؟ خدا خیرت بده برو به کارت برس بذار ما هم به کارمون برسیم، برو بابا جان

[در بسته می‌شود، صدای کشیده شدن دم‌پایی روی زمین شنیده می‌شود]

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.