the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۶ تیر ۲۷, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

اعتقاد

فرض کنید یکی از اعتقادات شما اینه که «الان شبه»
اما یک روز صبح یک نفر بدون این‌که هیچ حرفی بزنه، انگشت‌اش رو به سوی آسمون دراز می‌کنه و خورشید رو به شما نشون می‌ده، و شما، با خودتون فکر می‌کنید که:

۱- من اشتباه می‌کردم، الان روزه؛ و دیگه شب‌ها هم فکر می‌کنید که «الان روزه».
۲- زیباست، واقعن زیباست
۳- [با عصبانیت] عجیبه، الان که شبه، خورشید توی آسمون چه غلطی می‌کنه؟
۴- خدای من، معجزه!
۵- خورشید؟ خب، الان من باید چی کار کنم؟
۶- چیزی که مسلمه اینه که الان شبه، حالا باید دانشمندها بیان تحقیق کنن ببینن چی می‌شه که ما توی شب هم خورشید رو می‌بینیم.

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.