حقیقت و تعصب و کوری و نادانی
تعصب خیلی چیز بدیه و همیشه با کور شدن همراه میشه. به نظر من ما باید تلاش کنیم تا جایی که میتونیم روی چیزی تعصب نداشته باشیم. بگذارید یک خاطره براتون تعریف کنم. یک بار یه دکتری آزمایشی بر روی من و پدر و مادرم انجام داد و نشون داد که کسانی که سالها فکر میکردم پدر و مادر واقعی من هستند پدر و مادر واقعی من نیستند. من اون روز خیلی از دست آقای پزشک ناراحت شدم و با برداشتن تفنگ شکاری پدرم اون پزشک رُ به نتیجهی اعمالاش رسوندم چون فکر میکردم اون دو نفر پدر و مادر واقعی من هستند و حقیقت چیزی جز این نیست. اما پدرم به من گفت که تو نباید آقای پزشک را میکشتی چون ما سالها پیش تو را در پیادهروی یک کوچهی بنبست پیدا کردیم و تو واقعن بچهی ما نیستی. گالیله هم قربانی تعصب آدمهایی شد که به هیچوجه حاضر نبودند قبول کنند که زمین گرده و دور خورشید میگرده. کلیسا به آقای گالیله گفت باید از حرفی که زدی توبه کنی. گالیله هم توبه کرد و وقتی از زندان بیرون اومد گفت من توبه کردم ولی زمین که توبه نکرده و هنوز داره دور خورشید میچرخه. اینجوری بود که گالیله هم با تفنگ شکاری پدر یکی از کشیشهای اون زمان به نتیجهی اعمالاش رسید. بعضی وقتها حقیقت کمی ترسناک بهنظر میرسه و به محض اینکه ما از دلیل اون چیز باخبر میشیم ترسمون میریزه و شروع میکنیم به خندیدن. بگذارید یک خاطره براتون تعریف کنم. من و خواهرم وقتی بچه بودیم خیلی از صدای رعد و برق میترسیدیم چون نمیدونستیم علت رعد و برق چیه و هرچی پدرم برامون توضیح میداد باز هم درک نمیکردیم و میترسیدیم. یک شب پدرم به پشتبوم خانهمون رفت و یک تشت بر روی سقف خانه انداخت و ما از صدای این تشت خیلی ترسیدیم. اما وقتی پدرم به خانه آمد و علت این صدای مهیب را برایمان توضیح داد ما کلی خندیدم و آن شب خیلی راحت خوابیدیم. چون از حقیقت آگاه شده بودیم و دیگه هیچ ترسی نداشتیم. به نظر من ما باید تلاش کنیم بر روی هیچ چیزی تعصب نداشته باشیم. حتا اگر یک روز یک نفر اومد و با هزار تا دلیل و برهان ثابت کرد که خدا وجود نداره ما باید تلاش کنیم که اون شخص زنده بمونه و پیش از اینکه اون شخص رُ اعدام کنیم دلایلاش رُ خوب بشنویم و اگر قانع شدیم بدون هیچ ترسی قبول کنیم که خدا وجود نداره. اگر هم دلایلاش قانع کننده نبود سعی کنیم دلایل خودمون رُ خیلی آرام و بدون حضور هیچ شمشیری برای اون شخص بیان کنیم و هیچوقت هم انتظار نداشته باشیم که اون شخص خیلی سریع قبول کنه که خدا وجود داره.