the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۶ آذر ۲۲, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

زبان فارسی

واژه‌های زیر را ببینید:

تشکر (سپاس‌گذاری)، تجلیل (قدردانی)، انتخاب (گزینش)، نصفه (نیمه)، حفاظت (نگه‌داری)، حمایت (پشتیبانی)، آخر (پایان)، آخرین (واپسین)، مضحک (خنده‌دار)، اتحاد (یک‌پارچگی)، حداقل (دست‌کم، کمینه)، تصفیه (پالایش)، صبر (شکیبایی)، نظافت (پاکیزگی)، کثیف (آلوده)، الوان (رنگارنگ)، صداقت (راست‌گویی)، تحمل (پایداری، ایستادگی)، صبر (درنگ)، جاری (کنونی)، الان (اکنون، اینک)، اجتناب (پرهیز)،...

بیش‌تر واژه‌های عربی که در گفته‌های روزمره‌مان به‌کار می‌بریم برابر فارسی دارند. به نظر شما به‌تر نیست تلاش کنیم هرجا که می‌توانیم از به‌کار بردن واژه‌هایی که از سال‌ها پیش به زبان فارسی وارد شده‌اند پرهیز کنیم؟

البته حالا وضع خیلی به‌تر شده. اگر نگاهی به گویش مردم کشورمان در گذشته‌های نه‌چندان دور بیاندازیم می‌بینیم که استفاده از کلمات عربی خیلی بیش‌تر بوده. برای نمونه به [گزارش بازدید] ناصرالدین شاه از باغ‌وحشی در اروپا نگاه کنید.

جنبش جای‌گزینی واژه‌های فارسی به‌جای واژه‌های عربی از زمان رضاشاه شروع شد. افرادی مثل میرزا ملکم‌خان یا علی‌اکبرخان داور تلاش زیادی در این راه انجام دادند. واژه‌هایی مثل دادستان، دادسرا، دادرس، دادگاه، دادیار توسط علی‌اکبرخان به فارسی افزوده شدند.

البته از دیدگاه بعضی‌ها هم زبان عربی به پربارتر شدن بیش‌تر زبان فارسی کمک زیادی کرده و نباید خیلی در این مورد مته به خش‌خاش زد.

یه استادی داشتیم که می‌گفت قبلن به دانش‌گاه «کالج» و به دانش‌کده «فکولته» گفته می‌شد. شاید اون موقع این کلمات کمی خنده‌دار به‌نظر می‌رسیدند اما با گذر زمان، این واژه‌های فکولته و کالج هستند که خنده‌دار به‌نظر می‌رسند. اگر پدران ما اون زمان فکر می‌کردند که کالج و فکولته به پربارتر شدن زبان فارسی کمک کرده‌اند شاید هیچ‌وقت واژه‌هایی چون دانش‌گاه و دانش‌کده به‌وجود نمی‌آمدند.

+ این [کتاب] هم (واژه‌های سره جای‌گزین واژه‌های ناسره) به‌درد می‌خوره.
+ قبلن به «شهرداری» می‌گفتند «بلدیه»، یا به «پایتخت» می‌گفتند «دارالخلافه».
+ گذشته از همه‌ی این حرف‌ها، بعضی واژه‌های زبان فارسی خیلی زیبا هستند. مثل «کنج‌کاوی». مفهوم‌اش خیلی قشنگه: «گوشه‌کاوی»

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.