سختیها
دگرگونی اندیشههای آدمی معمولن آنقدر کند و در طول زمان رخ میدهند که نمیتوان بهراحتی متوجه آنها بود. اما تغییر در یکی از فکرهای من آنقدر سریع رخ داده است که خود نیز متوجه تغییر آن در زمانی کوتاه -کمتر از سه سال یا چهار- بودهام.
من در زمانی نه چندان دور، بر آن بودم که سختیهای زندگی همیشه وجود دارند. پس بهتر است خودمان همیشه دست پیش گیریم و سختیهای زندگیمان را پیش از آنکه رخ دهند انتخاب کنیم. زیرا در غیر اینصورت، این سختیها هستند که ما را برخواهند گزید، همآنگونه که دوست دارند، نه آنگونه که ما میپسندیم. میگفتم سختیهایی که هر شخص در طول زندگیِ چند سالهی خویش تجربه میکند اندازهی ثابتی دارد و اگر ما برگزینیم، هرگز برگزیدهی ناخواستهها نخواهیم بود.
[+]
و من، حالا و پس از گذشتن زمانی نه چندان دور، برآنام که هیچگاه نباید بهدنبال انتخاب سختیهای زندگی برای خود باشیم. حالا که سختیها همیشه آنجا هستند، چه دلیلی دارد که برگزینیم تا برگزیده نباشیم؟ حالا میدانم که چگونگی پیشآمدن سختیها اهمیت چندانی ندارد. آنچه مهم است این است که هنگام قرار گرفتن در گردابهایی که گاه و بیگاه، خواسته یا ناخواسته پیش میآیند، بدانیم که باز پای در مسیر گذر از تجربههایی نو گذاشتهایم، و هیچگاه فراموش نکنیم که تنها با گذشتن از این راه است که میتوان رشد کرد و بالید و بالا رفت و بالاتر.