آرامش غیرارادی
بعضی وقتها، وقتی چشمهام رو میبندم که بخوابم، و اگر خیلی خسته باشم، وقتی نفسام رو بیرون میدم، دیگه فرمان دم از طرف مغزم صادر نمیشه. این حالت خیلی پیش میآد. جالب اینجاست که نفس هم کم نمیآرم. انگار همه چیز برعکس میشه. مثل اینکه موقع بازدم به اندازهی یک دقیقه توی ریههام اکسیژن ذخیره شده باشه. بعدش همه چیز ساکت و آروم میشه. یه حالتی که انگار تو خودم فرو برم. یه جور سکون و آرامش خاص و غیرارادی؛ و بعد، انقدر منتظر میمونم تا مغزم یادش میافته که اگر اینبار فرمان دم رو صادر نکنه، ممکنه کمی دیر بشه!
+ بیربط: یکی از بیماریهای من اینه که فکر میکنم دیگه چیزی برای تجربه کردن باقی نمونده، و بیماری دیگرم هم اینه که فکر میکنم همه چیز رُ به این زودی تجربه کردن یک بیماری نیست