زمان
به زمان فكر كرده ايد؟ اين كه زمان چرا وجود داره؟ و چطوري مي گذره؟ اينكه اصلا گذر زمان چيه؟ اگر خورشيدي توي آسمون وجود نداشت، باز هم بشر زمان رو اختراع مي كرد؟ احتمالا بله، چون انسان هر روز بزرگتر و پيرتر مي شه، درخت ها هم هر روز رشد مي كنند و شاخ و برگشون بيشتر مي شه. پس براي اينه كه زمان وجود داره؟ براي اينكه تغييرات وجود دارند؟ اگر هيچ چيزي توي اين دنيا وجود نداشت كه تغيير كنه، باز هم زماني مي تونست وجود داشته باشه؟ در خلاء هم زمان مي تونه مفهومي داشته باشه؟ اگر زمان چيزي جز تغييرات محيط نباشه، سفر در زمان چه مفهومي پيدا مي كنه؟ اگر يك انسان پير را جوان كنيم و تمام افكاري هم كه از جواني تا به حال به دست آورده از ذهنش پاك كنيم، اين شخص در زمان سفر كرده؟ اما اين فرد وقتي جوان بود، همه ي اطرافيانش هم جوان تر بودند. ولي الان فقط خودش جوان تر شده؛ پس ديگران را هم بايد جوان تر كنيم تا در زمان سفر كرده باشيم؟ اگر كسي مرده باشه چي؟ مرده رو كه نمي شه با علم امروزي زنده كرد. اصلا ميوه اي كه امروز خورديم چي؟ اون رو هم بايد به داخل زمين برگردونيم تا زمان به عقب برگرده؟ بي شك، تمام اين سوالات نشان دهنده ي جهل مركب بنده مي باشد. اگر كمي نظريات اينشتين رو مطالعه مي فرمودم الان به اين روز نمي افتادم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون