the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۴ بهمن ۳, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

جادو

» چراغ قرمز هارد كامپيوتر روشن خاموش مي شه. بابابزرگم مي گه: "چشمك نزن، چشمك نزن، يارت نمي شم". كلي طول كشيد تا فهميدم با كي داره حرف مي زنه.

» بابابزرگم مي گه يك دفعه وقتي بچه بود، در يكي از جلسات احضار روح شركت كرده بود. يك روحي رو احضار كرده بودند كه وقتي زنده بود ديوانه بود. يك نفر از حضار مي گه: اين ديگه كيه احضارش كرده ايد؟ اين ديوانه است! روح هم عصباني مي شه و ميز رو به هوا پرتاب مي كنه!

» همون پدر بزرگ، باز مي گه كه خودش تا حالا هيچ جادوگري رو نديده، ولي پدربزرگش براش تعريف كرده از جادوگري كه يك روز به شهرشون اومده بود. تو ميدون شهر مردم رو جمع مي كرده. سر يك نفر رو از بدنش جدا مي كرده و بعد يك ورد مي خونده و سر رو دوباره به بدن مي چسبانده. يك روز سر رو از بدن جدا مي كنه و روي شكم طرف مي گذاره. ولي بعد هرچي ورد مي خونه سر به بدن نمي چسبه! جادوگر رو به يكي از افراد حاضر در جمعيت تماشاچي مي كنه و با عصبانيت مي گه: با جان سه نفر بازي نكن! قضيه از اين قرار بوده كه يكي از تماشاچيان، خودش جادوگر بوده و وردي مي خونده كه سر به بدن نچسبه! خلاصه جادوگر سه بار ديگه هم ورد مي خونه ولي سر به بدن نمي چسبه. و در اينجاست كه يك طناب از بقچه ش در مي آره. طناب رو به هوا پرتاب مي كنه و خودش هم با طناب به آسمون مي ره (و مي ميره). جادوگري هم كه در بين تماشاچيان بوده در جا مي ميره!

» من به صحت عقل و گفتار خودم و پدربزرگم شك ندارم. پدربزرگم هم به صحت عقل و گفتار پدربزرگش شك نداشته. پس در صحت ماجراهاي بالا شك نكنيد.

آخر [اين داستان] رو پيش بيني كنيد و جايزه بگيريد!
صاحب وبلاگي كه مسابقه را به اجرا گذاشته، جوايز زير رو هم براي نفرات اول تا سوم در نظر گرفته:

جايزه ي نفر اول: فهميدن آخر داستان
جايزه ي نفر دوم: اعزام به مسابقات جام جهاني آلمان
جايزه ي نفر سوم: هم وزن خودتون شمش طلا

** زبان **

get rid of يعني از شر چيزي خلاص شدن، از دست چيزي راحت شدن.

I'll get rid of this old car next month
من ماه آينده از شر اين ماشين قديمي خلاص مي شوم

I can't get rid of this cough
نمي توانم از دست اين سرفه راحت شوم

He opened the windows to get rid of the smell
او پنجره ها را باز كر تا از شر بو خلاص شود

Are you trying to get rid of me
سعي مي كني كه از دست من راحت شي؟!

It can be difficult for schools to get rid of poor teachers
راحت شدن از دست معلم هاي ضعيف، مي تونه براي مدارس سخت باشه

۵ نظر:

  1. salam...wao..hichwaght khathaue zire neveshteharo dos nadashtam vali ta belageto didam ue khandeye malih ro labam neshast dosjon..

    پاسخحذف
  2. ببينم پدر بزرگت كه از اول پدر بزرگ نبوده، ها بوده؟ اين ماجرا را در چند سالگي ديده؟ آخه من خودم وقتي پنج سالم بود در يك نمايش تعزيه ديدم كه بازيگر نقش شمر شمشير را فرو كرد به شكم يكي از ياران امام حسين، اما چند روز بعد ديدم كه هر دوشان در خيابان با هم راه مي روند و مي خندند، اون يار امام حسين هم سر و مور و گنده (اگه تونستي اين يكي را درست بخوني) بود.

    پاسخحذف
  3. shoma az tarafe man mikhayd jayeze bedin dige ???!!!
    pedar bozoge pedar bozogetoon ke .pedar bozorgetoon ke .shomam ke .khoda rahm kone navatoon chi mishe?????
    ((az daste ki mikhastin khalas shin?))

    پاسخحذف
  4. salam.dar forsate moghtazi dar morede javabetoon nazar midam.

    پاسخحذف
  5. سلام
    راستش من باید به صحت عقل خودم شک بکنم که این حقایق مبرهن را می خوانم و باور نمی کنم !

    پاسخحذف

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.