** زبان امروز **
long since یعنی خیلی وقت پیش
If something has long since happened, it happend a long time ago.
مثال:
I've long since forgiven her for what she did
خیلی وقت است که او را به خاطر کاری که کرده بخشیدهامVera was reluctant to mention that her uncle had long since departed.
ورا هیچ علاقهای نداشت که بگوید عمویش خیلی وقت پیش مرده است.reluctant (ریلاکتنت) = بیمیل
She was reluctant to take on any more responsibilities at work.
او هیچ علاقهای به قبول مسوولیتهای بیشتر در محل کار نداشت.depart یعنی راهى شدن، روانه شدن، حرکت کردن. مثلن به جدا شدن کشتی از بندر departure میگویند.
[زبان]