فرصت رستگاري
وقتي گفتم اون سه تا پيرزن تمام وجود من هستند باز هم با كلمات بازي كردم! خودم هم نميدونم اون سه تا پيرزن كي هستند! حالاحالاها مونده تا شما جدي و غيرجدي من رو از هم تشخيص بديد! :)
» حرفهاي زير رو به نقل از كسي مينويسم كه خودش هم حرفهاي خودش رو قبول نداره. ولي خُب، آدم خيلي بزرگيه. ميتونيد فكر كنيد كه اين حرفها هم يك جور بازي با كلمات هستند:
"آيهي ___ يعني اينكه ... دير يا زود يك اتفاق مهم ميافتد ... اما قبل از آن اتفاق ... قبل از آن يكي شدن ... انسانهايي هستند كه بعد از مرگ، روحشان در بُعد مكان و زمان باقي ميماند ... ارواح پست ... به همهي انسانها فرصتي دوباره براي زندگي داده ميشود ... فرصتهاي چندين و چندباره ... تناسخ ... من قبول ندارم كه كودكان با ضميري پاك و سفيد به دنيا ميآيند ... هر كودكي با كوله باري از تجربهي دوران زندگي گذشته به دنيا ميآيد ... تك تك اتفاقاتي كه در زندگي هر انساني رخ ميدهند از قبل و مو به مو برنامه ريزي شدهاند ... كسي ما را آزمايش نميكند، ما تنها آزمايش ميشويم ... تنها كاري كه لازم است انجام دهيم اينست كه در برابر هر كدام از اين اتفاقاتِ برنامه ريزي شده، بهترين تصميمگيري را انجام دهيم ... و گر نه باز هم فرصتي دوباره و باز هم دوباره و باز هم دوباره ... براي همين هم بود كه حضرت علي گفت ... به خداي كعبه كه رستگار شدم! ... او به هيچ فرصت دوبارهاي براي رستگار شدن نياز نداشت ..."
Hi there!
پاسخحذف