the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۵ تیر ۲۹, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

عروسك بي‌سر

نگاهش به منه. هميشه. به هر طرف كه نگاه مي‌كنم. هرجا. همه جا. يك عروسك هم دستشه. اصلا از اين موضوع خوشم نمي‌آد. شايد فقط از من مي‌خواد عروسك‌ش رو درست كنم. اما چرا سرش اينجوري شده؟ پس چرا ناراحت نيست؟ چرا مي‌خنده؟! چرا حرف نمي‌زنه؟!

Every time we say goodbye
There's something breaking deep inside
But like a river always knows just where to flow
Now that December comes I feel like coming home
It's Christmas in my heart
When I'm with you
No matter where we are or what we do...
[Sarah Connor]


+++ توي آسمون سه تا ماه ديدم. بعد كه خوب نگاه كردم ديدم بيشتر از سه تا هستند. خيلي بودند. به اندازه‌ي ستاره‌ها، شايد هم بيشتر. چيزي كه مهم نيست اينه كه هيچ‌كدوم كامل نبودند.
خواب‌هاي قشنگ!

»»» چرا انقدر رفته‌اي عقب؟ بيا جلوتر بخواب. مي‌خوام سرم رو بگذارم روي شكمت...
مي‌دوني چيه؟ شكمت قارقار مي‌كنه. عين قارقار كلاغ‌ها. كلاغ‌ها من رو ياد پاييز مي‌اندازند. من از پاييز متنفرم! كي گفت انقدر بياي جلو؟ برو همون عقب بخواب. برو!

» كوه‌هاي شمال تهران رو مي‌بينيد؟ چند تا تكه برف هستند كه هنوز آب نشده‌اند. خيلي عجيبه. توي اين گرما! همه‌ش فكر مي‌كنم نكنه اين برف‌ها نقاشي هستند. نكنه يه بچه‌ي مريض توي شهر هست كه روي تخت دراز كشيده و از پنجره اتاقش چشم به آخرين برف‌هايي دوخته كه هيچ‌وقت قرار نيست آب بشن

۱ نظر:

  1. سلام دوست عزیز
    ممنونم از اینکه قصه هایم را می خوانید .وخوشحالم که مورد پسندات قرار گرفته.
    ه امید ادامهُ دوستی مان.

    پاسخحذف

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.