تماشاي گذشته
شما هيچگاه چيزي را در زمان حال نميبينيد. اگر يك نفر از شما بپرسد كه آيا خورشيد در آسمان هست؟ شما نميتوانيد بگوييد بله هست! تنها ميتوانيد بگوييد خورشيد تا همين هشت دقيقه و بيست ثانيهي پيش در آسمان بود. حقيقت اينست كه ما براي ديدن، احتياج به نور داريم و نور هم براي رسيدن به چشمان ما نياز به زمان. حتي كسي هم كه روبرويتان ايستاده و چشم در چشمانتان دارد، كسي نيست كه در همين لحظه به شما چشم دوخته باشد. شما به فردي در زمان گذشته نگاه ميكنيد. زمان حال هميشه از نگاه مان مخفي ميماند. اما گذشته هميشه در اختيار ماست. اگر بتوانيم كمي سريعتر از سرعت نور حركت كنيم و از آن پيشي بگيريم، ميتوانيم در مكاني خيلي دورتر از اينجا، شايد بر روي سيارهاي ناشناخته، به تماشاي تصاويري از زمين مربوط به هزاران سال پيش بنشينيم. هزاران سال زياد است، ميتوانيم به تماشاي خودمان بنشينيم و خاطرات گذشتهمان!