the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

آیا من به ایرانی بودنِ خود افتخار می‌کنم؟

پاسخ به این سوال خیلی کوتاهه: نه! در واقع من نه تنها به ایرانی بودنِ خودم افتخار نمی‌کنم، بلکه هر ملیتِ دیگه‌ای هم که داشتم فکر نمی‌کنم به‌ش افتخار می‌کردم. من اگر ایرانی نبودم ممکن بود یک ارمنستانی باشم، یا یک کره‌ی جنوبی‌ای، یا یک ژاپنی، یا یک عراقی، یا یک برزیلی، یا شاید هم یک نروژی. زندگی کردن توی هر کدوم از این‌کشورها مزایا و معایبِ خودش رُ داره. اما من چرا باید به چیزی افتخار کنم. من از مسیری که بشر در اون قدم برمی‌داره افسرده‌ام! من از جنسِ بشر، از قدرتِ تفکرش، از محاسباتِ پیچیده‌ای که در سر داره ناراحت‌ام. من به هیچ چیزی افتخار نمی‌کنم. مگه می‌شه توی هوایی که بوی گندِ ایدیولوژی فضاش رُ پر کرده نفس کشید و به چیزی هم افتخار کرد؟ برای من زندگی در اجتماعِ گوره‌خرهایی که شب‌ها از پیچیدنِ صدای نعره‌ی شیرها در فصلِ جفت‌گیری در دشت خواب به چشمان‌شون نمی‌آد افتخارِ بزرگ‌تری محسوب می‌شه تا زندگی در میان آدمیانی که حتا فضولات‌شون دردی از گیاهان دوا نمی‌کنه.

۱ نظر:

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.