the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

آه ای آزادی! ای دروغ بزرگ

شاید شما هم از اطرافیانِ خودتون شنیده باشید که از حاکمان گلایه می‌کنند. بیش‌تر وقت‌ها هم این شکایت از یک موجود نامعلوم و موهومی صورت می‌گیره. مثلن وقتی اتوبوس یا قطار مترو چند دقیقه دیر به ایستگاه می‌رسه، همیشه می‌شه شنید که یک نفر می‌گه: این‌ها هیچ چیزی‌شون روی برنامه نیست. سوال این‌جاست که این‌ها چه کسانی هستند که همه‌ی مردم ازشون شکایت دارند؟ حاکمان هستند؟ سیاست‌مداران هستند؟ مسوولین هستند؟ این افراد با مردمی که باهاشون در ارتباط هستیم چه‌قدر فرق دارند؟
روشی که در حال حاضر برای اداره‌ی جامعه وجود داره این‌طوریه که یه عده آدم یه عده از آدم‌های دیگه رُ انتخاب می‌کنند تا یک اکثریت بر یک اقلیت حکمرانی و نظارت کنند. خب این شیوه به نظر من اشتباهه! چون هر آدمی اگر در جایگاهی قرار بگیره که بتونه برای چند میلیون آدم تصمیم‌گیری کنه خود به خود فاسد می‌شه و بوی گندش همه جا رُ بر می‌داره. مهم هم نیست اون آدم قبل از رسیدن به قدرت چه‌قدر پاک و معصوم بوده باشه؛ این اتفاق برای همه می‌افته. حتا برای من. حتا برای شما. و در واقع در درون هر یک از ماها دیکتاتوری وجود داره که خیلی راحت می‌تونه از خواب بیدار بشه. پس باید مواظب بود! اما چه چیزی این دیکتاتور رُ از خواب بیدار می‌کنه؟ پاسخ روشنه: قدرت. شاید اولین راه حلی که برای درمانِ جوامعی که به مرضی به نام دموکراسی مبتلا هستند به ذهن می‌رسه این باشه که کسی که در راس قدرت قرار داره تا جایی که ممکنه از قدرت‌اش کاسته بشه، و این قدرت در سطح جامعه پراکنده بشه. نزدیک‌ترین نمونه‌ای که برای این شیوه‌ی حکومت‌داری می‌شه مثال زد شاید دولت آمریکا باشه که به صورت فدرالی اداره می‌شه. یعنی هر ایالتی برای خودش قدرتِ تصمیم‌گیری و قانون‌گزاری داره و قدرت تا جایی که ممکنه تمرکز زدایی شده. در این شیوه اگر چه هنوز افراد قدرت‌مندی وجود دارند که دچار فساد هستند، ولی به نظر می‌رسه شیوه‌ی مناسب‌تری برای جلوگیری از بیدار شدنِ دیکتاتورها باشه.

ما باید شیوه‌ی کنونی ِ اداره‌ی جوامع رُ کاملن از ذهن‌مون پاک کنیم تا بتونیم به شیوه‌های تازه و بکر فکر کنیم. اما این کار راحت نیست چرا که صحبت کردن درباره‌ی وجودِ یک اجتماع بدونِ حاکم همون‌قدر باعثِ باز شدنِ دهن‌ها از بهت و حیرت می‌شه که صحبت کردن از وجود این عالم بدون وجودِ آفریننده‌ای به نام خدا.

تنها چیزی که فعلن برای من بدیهی به نظر می‌رسه اینه که جامعه باید توسط نخبگان هدایت و راهنمایی بشه. اما چه‌طور می‌شه نخبگان رُ شناسایی و از قدرت دور نگه داشت؟ باید به این موضوع فکر کرد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.