the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

دزدگیر

یکی از علاقه‌های من اینه که فیلم‌های کوتاه (در حد یکی دو دقیقه) بسازم. البته فقط توی ذهن‌ام می‌سازم. حالا یکی‌شون رُ برای شما تعریف می‌کنم.

دوربین رو به آسمونه. ارتفاع یک آسمون خراش در شب دیده می‌شه با پنجره‌های روشن و خاموش. این ساختمون یه چیزیه شبیه یک هتل خیلی مجلل، یا یه مرکز تجاری خیلی مُدرن. سر دوربین آروم خم می‌شه به سمت پایین تا این‌که درِ ورودی ساختمون دیده می‌شه. آدم‌ها زیادی از اون رفت و آمد می‌کنند. یه خانم جوان و خیلی شیک پوش (با کت و دامن کوتاه و جوراب سیاه و کفش‌های پاشنه بلند- در حالی‌که یک کیف زنونه از دست چپ‌اش آویزونه) از درِ چرخونِ ساختمون خارج می‌شه، با دست راست‌اش یک کلید از جیب‌اش در می‌آره و به سمت ماشین گرون قیمتی که جلوی ساختمون پارک شده حرکت می‌کنه (صدای کفش: تق تق، تق تق، تق تق). در حالی‌که ده متر بیش‌تر با ماشین فاصله نداره سویچ رُ به سمت ماشین می‌گیره و دزدگیرش رُ خاموش می‌کنه (صدای بوق دزدگیر - چراغ‌های عقب و جلوی ماشین یک بار روشن و خاموش می‌شن). زن به ماشین می‌رسه، اما بدون این‌که توجهی به ماشین داشته باشه از کنار اون رد می‌شه و به راه خودش ادامه می‌ده (انگار نه انگار که قرار بوده سوار ماشین بشه). ده ثانیه بعد دوباره همین اتفاق می‌افته. یه مردِ میان سال (با موهای نسبتن سفید) از پیاده‌رو به همون ماشین نزدیک می‌شه. کاپشن کرم‌رنگ تنشه و یه سیگار هم دست‌اش. عصبی به نظر می‌رسه. آخرین پک رُ به سیگار می‌زنه و در حالی‌که اون رُ زیر پاش خاموش می‌کنه دزدگیر ماشین رُ هم خاموش می‌کنه (صدای بوق دزدگیر - چراغ‌های عقب و جلوی ماشین یک بار روشن و خاموش می‌شن). مرد به ماشین می‌رسه، اما بدون این‌که توجهی به ماشین داشته باشه از کنار اون رد می‌شه و به راه خودش ادامه می‌ده. چند ثانیه بعد این اتفاق باز هم تکرار می‌شه و یک نفر دیگه هم از کنار ماشین عبور می‌کنه. کم‌کم فاصله‌ی زمانیِ کسانی که تصمیم دارند سوار ماشین بشن کم‌تر و کم‌تر می‌شه. تا این‌که به صحنه‌ای می‌رسیم که آدم‌های مختلف با ظاهرهای مختلف دزدگیر ماشین رُ روشن و خاموش می‌کنند و از کنارش رد می‌شن. آخر فیلم درحالی‌که صدای بیق‌بیقِ دزدگیر ماشین به صورت ممتد شنیده می‌شه و چراغ‌های عقب و جلو هم در حال خاموش و روشن شدن هستند هر چهار تا چرخ ماشین سوراخ می‌شه و ماشین ده سانت از ارتفاع‌اش کم می‌شه (پنچر شدن هرچهار چرخ و برخورد ناگهانی کف ماشین با کف خیابان) و بلافاصله هم یک انفجار مهیب رخ می‌ده و فیلم تموم می‌شه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.