دنیای موازی (۳)
چند ماه پیش دو مطلب خیالی دربارهی جهانهای موازی نوشته بودم:
[دنیای موازی] (۱)
[دنیای موازی] (۲)
البته دروغ نبود، داستانپردازی بود بیشتر
امروز در کتابی بهنام صفر (نوشتهی دکتر مسعود ناصری) مطلب جالبی دربارهی [نظریهی جهانهای موازی] دیدم که برپایهی نظریهی کوانتوم و در سال ۱۹۵۷ توسط یک فیزیکدان آمریکایی بهنام «Hugh Everett» مطرح شده است. نظریهی کوانتوم، ناظر و ذهن را وارد فیزیک میکند و در برخوردی که با پدیدهها دارد ناظر را قسمتی از پدیده بهحساب میآورد:
«بر طبق این نظریه، تمام احتمالات ممکن واقعن اتفاق میافتند لیکن هرکدام در یکی از جهانهای موازی.
اگر نظریهی جهانهای موازی درست باشد بدان معنی است که در همین لحظه میلیاردها من وجود دارند که بهطور موازی با منی که دارم این کتاب را مینویسم زندگی میکنند. البته در بعضی از این جهانها من مردهام، در بعضی در حال مردن هستم، در بعضی چند سال دیگر خواهم مرد و... این جهانها کجا هستند؟ جواب این است که آنهایی که خیلی شبیه بهجهان ما هستند خیلی نزدیک به ما قرار دارند، ولی آنهایی که خیلی متفاوت هستند بسیار از جهان ما دورند. بنابراین میلیونها جهان موازی در چند سانتیمتری ما وجود دارند و میلیونها جهان دیگر نیز بسیار دور، درست مانند شاخهها یا ریشههای یک درخت. بنابراین جهانی وجود دارد که در آن چنگیز وجود نداشته است. جهانی وجود دارد که در آن من و بعضی از شما در ایران زندگی نمیکنیم. جهانی وجود دارد که در آن امیرکبیر به قتل نرسیده است. جهانی وجود دارد که در آغاز پیدایش آن هیدروژن بهوجود نیامد و امکان زندگی بر روی زمین هم فراهم نشد.»
براساس این نظریه، وقتی شما شیر یا خط میاندازید، هم شیر میآید و هم خط. ولی جهان دو شاخه میشود که در یکی از آنها شیر آمده است و در دیگری خط. یا اگر تاس انداخته باشید جهان به شش شاخه تقسیم میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون