دیگران
افکارم کمی تغییر کرده است. اگرچه ممکن است کمی خودخواهانه و کمی هم احمقانه بهنظر برسد. در مورد دیگران چیز زیادی نمیدانم اما حالا فکر میکنم مهمترین چیزی که خود باید در بند آن باشم این است که تا جایی که میتوانم بیآنکه آسیبی به دیگران برسانم در پی کامجویی از این دنیا باشم. واقعن! فکر کردید که چی پس؟ فکر کردید که اومدید اینجا چه غلطی بکنید پس؟ این همه مواهب خدادادی دور و برمون وجود داره (خدایا شکرت!) استفاده کنید دیگه.
نمیدونم چرا یهجوری شدم. یه چیزی بگم شاید باورتون نشه ولی من الان این توانایی رُ دارم که وقتی یک نفر کنارم داره از درد به خودش میپیچه از دیدن یک فیلم یا شنیدن یک آهنگ یا خواندن یک کتاب زیبا لذت ببرم. البته آخری رُ دروغ گفتم چون نیاز به تمرکز بیشتری داره و وقتی یکی پس گوشات داره آخ و اوخ میکنه ممکنه رشتهی اندیشههای آدم همهش پاره بشه و بهجای اینکه به سمت جلو ورق بزنی هی مجبور باشی به سمت عقب ورق بزنی ببینی چی بود.
خلاصه اینکه من الان کمی خودخواهتر شدهام. اصلن چه معنی داره که وقتی یه نفر دیگه در رنج و درد بهسر میبره ما هم باهاش همدردی کنیم و احساس بدی داشته باشیم؟ هر کسی وقتاش که برسه درد و رنج خودش رُ میکشه، حالا آدم دیگه خودش باید انتخاب کنه که دوست داره بهجای دیگران هم درد بکشه یا نه.
البته دو تا چیز رُ هم که خیلی مهم هستند باید در نظر داشت. یکی اینکه توی ایندنیای وانفسا هر کاری کنیم بهخودمون برمیگرده (بدون هیچ شک و تردیدی). برای همینه که حضرت علی (ع) گفته هر چیزی را برای خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند. چون اگر برای دیگران بپسندی برمیگرده میخوره تو کمر خودت و اونوقته که دیگه هیچ کاریاش نمیشه کرد.
کلن آدم باید بهفکر دیگران هم باشه ولی نباید از رنج دیگران رنج بکشه. البته تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامات نهند آدمی هم حرف درستیهها! بعدن نرید با انگشت اشارهی دست چپتون من رُ نشون بدید و بگید این گفت از محنت دیگران بیغم بودن اشکالی نداره!
البته این حرفهایی که زدم با یک چیز دیگهای هنوز جور در نمیآد.
و اون اینه که
البته اینجوری خیلی زندگی سخت میشه، ولی باید اینجوری باشه
اینکه همیشه ته ذهنمون باشه که همهی پدرهای روی زمین پدر ما، مادرهای روی زمین مادر ما، همهی دخترها خواهر یا دختر ما و همهی پسرها هم پسر یا برادر ما هستند. یعنی هر کاری که میکنیم از خودمون بپرسیم اگر این شخص برادر من بود هم همینکار رُ میکردم؟ اگر این زنای که سوار ماشینام شد و کرایه همراهاش نبود مادرم بود هم همین جور باهاش صحبت میکردم؟ بهنظرم اگر کسی واقعن اینجوری فکر کنه در عرض یک روز باید از غم و غصهی دیگران بمیره!
این تناقضها فقط تو ذهنام هستند و زیاد اذیتام نمیکنند؛ جای نگرانی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون