بختک
خیلی کم اتفاق میافته که من بر اثر دیدن یک خواب بد بیدار بشم. اما یه چیزی هست که اصلن شبیه خواب نیست. یعنی انقدر واقعیه که نمیتونم بگم یه خوابه یا ساختهی ذهنمه. یه موجود سیاه رنگ. کاملن سیاه و مهآلود. فکر میکنم اولین باری که دیدمش پنج شش سالام بود که با دیدنش و با حالت خیلی بدی از خواب پریدم. اینجوری نیست که با دیدنش فوری از خواب بپرم. توی خواب خوب شکنجهم میده. لجبازی میکنه! غیب میشه، میره، میآد... و بدترین کاری که میکنه اینه که خودش رو با من یکی میکنه. یعنی وقتی که به خودم نگاه میکنم و میبینم که تبدیل به یک مه سیاه شدهام، این جاست که از خواب میپرم. ولی چند شب پیش (یعنی همین دو سه شب پیش) یک اتفاق عجیب افتاد. این موجود کثیف قبل از اینکه به خواب برم به سراغام اومد. نمیدونم، شاید هم بشه اسمش رو توهم گذاشت، اما خیلی واقعی بود. مثل همیشه نزدیک ساعت یک صبح رفتم توی جام دراز کشیدم. ولی قبل از اینکه چشمهام رو ببندم یک چیزی با صدای بلند از روی پام رد شد. این رد شدن انقدر قابل لمس بود که با ترس از جام پریدم و روی پام دست کشیدم تا ببینم چی از روش رد شد! این صدا چند بار دیگه هم تکرار شد اما سعی کردم بدون اینکه بهش توجهی کنم به خواب برم. ولی هر بار که به خواب میرفتم همون چیزی رو میدیدم که هیچ علاقهای به دیدناش نداشتم، و باز هماون یکی شدن و از خواب پریدن. ساعت سه انقدر عرق کرده بودم که بیخیال خواب شدم. از ترسم بلند شدم و چراغ رو روشن گذاشتم. یک کم که گذشت دوباره سر جام دراز کشیدم و آروم به خواب رفتم.