از کرامات شیخ ما این است
عموی گرامیمان شبی خواب میبیند که داییاش داخل حمام است، چند نفر در حال شستن او هستند و در اثر لیف کشیدن، چرک و کثافت زیادی از بدن او خارج میشود. صبح که از خواب برمیخیزد خبر میآورند که شب پیش، دایی جان به دیار باقی شتافتهاند.
+ نمیدانم دیگر به چه زبانی باید داخل آن کلهی پوکتان فرو کنم که این دنیا چیزی جز چرک و کثافت نیست