the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

من اگه خدا بودم...

من اگه خدا بودم بعضی وقت‌ها مردم دو تا چشم می‌دیدن که از لای ابرها داره به‌شون نگاه می‌کنه و فکر می‌کنه کسی حواس‌اش نیست
من اگه خدا بودم بعد از این‌که می‌فهمیدم از توی ابرها معلوم هستم می‌رفتم توی خورشید قایم می‌شدم و از صبح تا شب به مردم نگاه می‌کردم
من اگه خدا بودم چند تا چیز ِ نامنظم هم خلق می‌کردم
من اگه خدا بودم اجازه می‌دادم برگ‌ها هر وقت که دل‌شون خواست از درخت بیافتن
من اگه خدا بودم هر شب قبل از خواب از خودم می‌پرسیدم: الان شیطون کجاست؟ چی‌کار داره می‌کنه؟ یعنی اون هم به من فکر می‌کنه؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.