رستوران من و تو
بعد از انقلاب خیلی کارها باید انجام میشد، خیلی چیزها بود که باید عوض میشد. یادم میآد که تو جادهی چالوس رستورانی بود بهنام رستوران «من و تو». خب، این اسم زیاد خوب نبود. این اسم باید عوض میشد. برای همین اسماش تغییر کرد به رستوران «تو». اما تغییر اسمها همیشه هم موفق نبود. مثلن اسم کرمانشاه یه مدت شد باختران. اما دوباره برگشت به همون کرمانشاه. از این مثالها خیلی زیاده. مثلن «شاهنامهی فردوسی» هم یه مدت شده بود «نامهی فردوسی». گوش میدی؟ «نامهی فردوسی». اما نامهی فردوسی زیاد معنی نداشت. میدونی؟ زیاد معنی نداشت که به شاهنامهی فردوسی بگیم نامهی فردوسی. یعنی اگر هم میگفتیم کسی متوجه نمیشد. خب، یعنی که چی مثلن به شاهنامهی فردوسی بگیم نامهی فردوسی؟ به نظرت معنی میده؟ معلومه که نمیده. اون موقع هم به نظر خیلیها معنی نمیداد، بهنظر خیلیها...
يه داستان در مورد تعويض نام ها از قبل از انقلاب هم هست كه در دورهي رضا شاه تلاش شد تا براي كلمات عربي جايگزين پيدا كنند, خلاصه پس از تلاش فراوان براي اياب و ذهاب = آورد و برد، براي فلكه يا ميدان = گردكي و براي مستقيم هم = سيخكي را ساختند.
پاسخحذفو تركيبش شد: آورد و برد سيخكي به دور گردكي