the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۵ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

احساس

» من يه دفتري دارم كه هميشه برعكس بازش مي‌كنم. مي‌دونيد چرا؟!

» من كه تمام در و پنجره‌ها رو بسته بودم، پس تو چطوري اومدي داخل؟!

» خبرنگار: ببخشيد، الان كه بعد از اين‌همه سال داريد به ايران بر مي‌گرديد چه احساسي داريد؟

» مي دونستيد كه گردشگري داخلي باعث ارزآوري مي‌شه؟!

» پيدا نمي‌شه، چي‌كار كنم؟!

» مثلا اگر كسي به جاي تركيه بره از آثار باستاني كرمان ديدن كنه، كلي ارز از كشور خارج نمي‌شه. خارج نشدن ارز هم يك جور ارز آوريه ديگه

» : احساس؟! احساس ديگه چيه؟!

» يادت نيست؟! تو اون‌ها رو بستي كه نتونم خارج بشم

» چون روي دفترم عكس يك خفاش كشيده شده كه از سقف آويزونه

** زبان امروز **

اگر چيزي رو يا كسي رو با چيزي يا كسي ديگر اشتباه بگيريم
to mistake something/someone for something/someone else

I often mistake him for his brother on the phone.
پشت تلفن من اغلب او را با برادرش اشتباه مي‏گيرم

Sorry, I've mistaken you for one of my friends
ببخشيد، شما رو با يكي از دوستانم اشتباه گرفته‌م

: Love is all, all is love
: You are right, but I think you've mistaken love for something else baby!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.